Daftar untuk bergabung dengan komunitas bercerita terbesar
atau
چقد به جانِ من توی این فیک کم لطفی کردین...جان فقط یه مادر مهربونه که در عین حال خیلی شجاعه برای محافظت از زندگی وبچه اش داره فداکاری میکنه ولی قضاوتاتون بهم این حسو میده که داستانو کمتر درک میکنید...Lihat semua Percakapan
Cerita oleh rozalin.sab
- 7 Cerita Terpublikasi
مارپیچ شهوت یا دلدادگی
4.5K
758
9
وانگ ییبو بتا شرور که در کمال ناباوری و با شانس زیاد امتحان ورود دانشگاه پکن رو قبول میشه واسه فرار از خونه ت...
Amnesia
1K
162
2
_واقعا تا حالا کسی بهت نگفته گند اخلاقی و قدی ؟؟
همچنان سکوت جوابش بود انگار اصلا او وجود نداشت
_هوی با توام...
جفت Pair
1.1K
181
1
قبل از اینکه بتونه حرف بزنه بدنش گر گرفت نفس کم آورد و درد شدیدی تو پایین تنش احساس کرد به سختی میتونست نفس...