Four and Last

375 77 41
                                    

تا چند روز بعد دیگه وقت نشد زیاد هم رو ببینن و اصلا تنها نشدن. پنج شب از این ماجرا گذشته بود که هه‌چان وقت کرد به سری به طبقه پایین خوابگاه (جایی که اتاق بقیه اعضای 127 هست،) بزنه و ببینه هیونگش داره چیکار می‌کنه. سر دویونگ به تی‌وی گرم بود و متوجه هه‌چان نشد. پسرک نزدیک‌تر رفت و تی‌وی رو خاموش کرد و چشم‌های خرگوش خنگ باز گرد شد.
- هی هیونگ. گشنمه بیا بریم یه چیزی بخوریم. پاشو.
دویونگ یه لحظه فقط با حرص نگاهش کرد و بعد سرش رو تکون داد و بلند شد رفت سمت اتاقش و گفت: من گشنه‌ام نیست، تنها برو.
و بلافاصله پشت در اتاق گم شد. هه‌چان لپش رو از درون جوید و راهش رو گرفت و رفت. از این‌که تنها غذا بخوره خوشش نمی‌اومد. برای همین وقتی برگشتنه دویونگ رو دید که باز پای تی‌وی پلاسه و داره یه همبرگر گنده رو گاز می‌زنه واقعاً ازش دلخور شد. آروم گفت: تلافیش رو سرت درمی‌آرم هیونگ!
و رفت طبقه بالا. همبرگر کوفت دویونگ شد. همه‌اش یاد چند روز پیش می‌افتاد که بچه چقد ضعیف شده بود و تو بغلش برای یه نفس تقلا می‌کرد. هرچقدر هم اذیتش می‌کرد باز هم دونسنگش بود و باید بهتر از اینا مراقبش می‌شد.
وقتی برگشت تو اتاقش هنوز فکرش درگیر بود. گوشیش رو برداشت و آهنگ سولوی خودش رو براش فرستاد. (Hard for me) یه پیام هم اضافه کرد که: هی بچه لوس به دل نگیر. بیا به صدای بهشتی هیونگت گوش کن و بخواب، فردا باهم غذا می‌خوریم، باشه؟
هیوک سین کرد و جوابی نداد و هیونگش که صدای بهشتی داشت هیچ‌وقت نفهمید که هه‌چان واقعا اون ترک رو شب گوش داد و به متنش لبخند زد و بعد خوابید.

* متن اهنگی که دویونگ برای هه چان فرستاد:
در گوشه‌ای از ذهنم، در قلبم،
من هنوز دلتنگتم.
این برای من سخته که فراموشت کنم.
چطور می‌تونم خاطرات رو فراموش کنم؟
این برام سخته که ازت متنفر باشم.
چطور می‌تونم ازت متنفر باشم؟
وقتی به عقب برگردی،
کسی هست که ازت محافظت کنه.

*پایان*

+ اگه دوسش داشتین به بقیه نوشته‌هام هم سر می‌زنید؟ ممنونم. 3>

Hard for me | DochanWhere stories live. Discover now