یکی دو هفته بعد معلوم شد دویونگ کاملاً حق داشته. رنگ ههچان زرد شده بود و زیر چشمهاش گود رفته بود. انقد ضعیف شده بود که دستهاش لرز میگرفتن. سر یه دنس پرکتیس بودن که آخرش یه لحظه تلو تلو خورد و نزدیک بود بیفته. چشمهای نگران دویونگ مدام از پشت میپاییدش. مارک به نظر خوب میاومد ولی وقتی ههچان سکندری خورد، دویونگ اولین نفری بود که رسید بهش و وقتی بقیه حواسشون به دوربینی که داشت فیلم میگرفت بود، آروم دم گوشش پرسید: هی خوبی؟ چت شده؟
ههچان سخت نفس میکشید و بیش از حد عرق کرده بود. دویونگ دور و بر رو سریع از نظر گذروند ولی صندلیای نبود. لبش رو گاز گرفت و دستش رو کشید و گوشه استودیو به دیوار تکیه داد و زانوهاش رو خم کرد و هه چان رو روی خودش نشوند.
- بشین اینجا. لعنت. بیا، بذار کتت رو بیارم. وای داری میسوزی.
آروم دست کشید رو بازوش و کتش رو درآورد و گذاشت کنار. ههچان با چشمهای خمار نگاهش میکرد. فکرش هول اینکه دویونگ اذیت نشه و اینکه نفسش بالا نمیاد میچرخید ولی نمیتونست رو هیچکدوم تمرکز کنه. ناخوداگاه خم شد و سرش رو به شونه هیونگش تکیه داد.
دویونگ یکم پسرک رو نوازش کرد و آروم زیر لب گفت: خوب میشی بچه لوس تخس. باید خوب بخوری، باشه؟ رفتیم خوابگاه یهچی سفارش میدیم و بهتر میشی.
هه چان آب دهنش قورت داد. با صدای نالهطوری پرسید: هیونگ، چرا انقد مهربونی؟
دو خندید. تب داشت و معلوم نبود ههچان با کی اشتباهش گرفته که انقد آروم نشسته و هیونگ هم صداش میزنه. موهای خیس از عرق پسربچه مریض رو بهم ریخت.
- من یه فرشتهام، میفهمی؟ *خندید* داری هذیون میگی ههچانا.
هیوک چیزی نگفت و سعی کرد خودش رو جمع کنه. چند تا نفس عمیق کشید و آروم بلند شد و بیاینکه تشکر کنه رفت سمت بطریهای آب.
دویونگ خودش رو پخش زمین کرد و چپ چپ نگاهش کرد. هم نگرانش بود هم دلش میخواست بره یه مشت خالی کنه تو چونه کوچیکش. به خودش یادآوری کرد که این بچه وقتی سالم بود هم تشکر بلد نبود و بلند شد و برگشت پیش بقیه.+ اگه حتی یه نفرم اینو بخونه خوشحال میشم. کسی هست؟
KAMU SEDANG MEMBACA
Hard for me | Dochan
Fiksi Penggemarواقعا چی بین این هیونگ و دونسنگِ سگ و گربه میگذره؟ یه وانشات چهارقسمتی که دلم میخواد باعث بشه لبخند بزنید.