my daddy 26

6.6K 857 131
                                    



یونگی بوسه ای روی گونه ی جیمین گذاشت و بینیش رو روی گردنش کشید

_ جوجه

جیمین غلطی توی تخت خورد و لای پلک هاش رو به ارومی باز کرد با دیدن یونگی لبخندی زد و دستش رو دور گردن یونگی حلقه کرد

× ددی ...بیدار شدی

یونگی بوسه ای روی گونش کاشت و بغلش کرد

_ اره بیبی باید برم

جیمین لب هاش رو اویزون کرد و حلقه ی دست هاش رو دور گردن یونگی بیشتر گرد

× نه ددی نرو

یونگی تکخندی و دستش رو روی بوت جیمین گذاشت تا مانع افتادنش بشه

_ولی بیب من باید برم می خوای یه خبر بهت بدم

جیمین رو روی میز گذاشت و لقمه ای تو دهنش گذاشت جیمین با دست مشت شدش چشمش رو مالش داد و لقمه رو جوید یونگی با دیدن صحنه ی کیوت مقابلش تکخندی کرد و بوسه ای روی گونه ی تپل پسرکش کاشت

× چی

یونگی دستش رو روی رون جیمین گذاشت و شستش زد به طور نوازش وار روش کشید

_ دوستت تهیونگ ازدواج کرده

جیمین با چشم های درشت شده به یونگی نگاه کرد و چند بار دهنش رو باز و بسته کرد

× چی با کی

یونگی دستی به کت مشکی تو تنش کشید و دستش رو روی لبش گذاشت

یونگی دستی به کت مشکی تو تنش کشید و دستش رو روی لبش گذاشت

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

_ با کوک

جیمین دستی به موهاش کشید و لپ هاش رو باد کرد

× ام آقای جئون رو می گی مدیر مدرسمون

یونگی هومی کرد و سرش رو به نشونه ی تایید تکون داد

× فاک

با شنیدن این کلمه از دهن جیمین ابرویی بالا انداخت و بین پاهای پسرکش قرار گرفت

_ فاک ؟

با ابروی بالا رفته پرسید و دستش رو زیر چونه ی جیمین برد جیمین آب دهنش رو صدا دار قورت داد و لبخند خجالت زده ای زد

_ بیبی این رو از کجا یاد گرفتی

جیمین لب پایینش رو به دندون گرفت ولی وقتی یونگی سرش رو بالا اورد تو چشم هاش نگاه کرد و با قرار گرفتن شست یونگی روی لب پایینش اون رو از حصار دندون هاش آزاد کرد

my daddyWhere stories live. Discover now