Part 5﹔

359 71 31
                                    


دستشو تو جیبش برد و گوشیشو دوباره دراورد تا متن پیام ناشناسی که براش فرستاده شده بود رو بخونه

" احتمالا تا الان فهمیدی یکی از برگه هات گم شده
چیزی که گم کردی پیش منه، اثباتشم مختصات کشتی ایه که دنبالش بودی. اگه میخوایش ساعت 9 شب بیا انتهای خیابون ویلشر پشت بار هنک
اینم یادت باشه باید تنها باشی. درغیر این صورت چیزی گیرت نمیاد و همین یه بار شانستم از دست میدی "

تیونگ عصبی دستی بین موهاش کشید
نمیدونست این ایده مسخره از کجا به سرش زده که به یه پیام ناشناس اعتماد کنه و تنها بره یه همچین جایی ولی واقعا دلش نمیخواست وقتی جک از چین برمیگرده بفهمه از پس یه کار ساده برنیومده و اون برگه مهمو گم کرده

تیونگ همیشه تو کارش بهترین بود و اینو بارها ثابت کرده بود
دلشم نمیخواست دید کسی نسبت بهش عوض شه یا جایگاهش با بقیه احمقایی که دور جک بودن و شبانه روزی سعی میکردن تو چشمش باشن عوض شه
مخصوصا جمین که شدیدا دنبال جلب توجه جک بود و اگه یه درصد درباره این ماجرا چیزی میفهمید همه جوره ازین قضیه استفاده میکرد تا بره رو اعصابش.

نگاهی به ساعت گوشیش انداخت
5 دقیقه به 9 مونده بود و هنوز خبری نبود
پشت سرش یه کوچه باریک بود که بخاطر تاریکی بیش از حدش انتهاش معلوم نبود
نزدیک ورودی بار به دیوار پشت سرش تکیه زد و سیگاری روشن کرد و رو لبش گذاشت

هنوز به سیگارش پک نزده بود که با برخورد یهوییه جسم فلزی به دیوار پشت سرش از جاش پرید و سیگارو انداخت رو زمین
یکم دور و اطرافشو نگا کرد
بدون اینکه نگاهشو از جلوش بگیره با تردید خم شد و خنجر اشناییو که کنارش رو زمین افتاده بود از رو زمین برداشت
با تعجب بهش زل زدو چندبار تو دستش چرخوندش

- مال خودته اونجوری نگاش نکن.

این دفه نوبت جهیون بود که تیونگو دست بندازه
تیونگ به سمت صاحب صدا برگشت و چشاشو تو تاریکی ریز کرد و متوجه شخصی که رو‌به‌روش وایستاده بود شد ولی نمیتونست چهرشو راحت ببینه.
جهیون مکثی کرد و وقتی تلاش تیونگو برای شناسایی چهرش دید با قدمای بلند و اهسته از سایه ای که توش وایستاده بود بیرون اومد و یک قدمیه تیونگ وایستاد

تیونگ که حالا چهره اشنای روبه‌روشو شناخته بود اخم ظریفی کرد و خنجر کوچیکشو تو جیبش گذاشت

- بازم تو؟!

تیونگ با حرص گفت

- یادت اومد پس

جهیون با خونسردی گفت و با قدم بعدی که برداشت یک قدم فاصله بینشونو پر کرد که این کارش باعث شد تیونگ یکم بیشتر از قبل احساس خطر کنه و ناخوداگاه خودشو بکشه عقب
جهیون با دیدن ری اکشن قابل انتظارش پوزخندی زد و بازوی تیونگو تو دستش گرفت که سرجاش ثابت بمونه و سرشو برد کنار گوششو با لحن ارومی زمزمه کرد

eu.pho.ri.a﹔Where stories live. Discover now