INTRODUCTION

641 66 4
                                    

A "blue moon", meanwhile, occurs when there are two full moons in the same month. This happens rarely because the Moon takes about 29 days to complete the full cycle from full moon to new moon and then back to full moon


ماه آبی زمانی اتفاق میفته که دو ماه کامل توی یه آسمون باشنn، این اتفاق نادر زمانی که رخ میده بیست و نه روز طول میکشه تا ماه چرخه ی کامل شدنش رو از ماه کامل به ماه جدید و بعد دوباره به ماه کامل تغییر کنه چون بیست و نه روز طول می‌کشه تا ماه به دور بچرخه، بنابراین هر بیست و نه و نیم روز یک ماه کامل اتفاق می‌افته. بیشتر ماه‌های سال، حداقل ۳۰ روز هستن؛ بنابراین، گاهی اتفاق می‌افته که شاهد دو ماه کامل یا دو ماه جدید در یک ماه باشیم

این تعریفی بود که من توی کتاب های نجوم درباره ی ماه آبی خونده بودم و اون زمان به هیچ وجه فکر نمیکردم بتونم یه ماه آبی توی زندگی ام ببینم.

ماه آبی زندگی من توی آسمون نبود ،‌ بلکه جایی روی زمین ، طلوع کرده بود تا تمام زندگی من رو به رنگ آبی دربیاره ، منی که یک دست بی رنگ و بی روح بودم.

داشتن اون ماه آبی توی زندگی ام بیش از حد سخت بود و من نمیدونستم چطور باید با یه ماه ابی کنار بیام ، برعکس حسی داشتم حرف های ناراحت کننده ای میزدم ، اوضاع رو سخت تر میکردم و خودم سختی میکشیدم.

بر عکس تصمیمی که من گرفته بودم ، هیچ چیزی بهتر نشد. من اخر سر همیشه نا امیدت میکردم و بعد افسوس میخوردم .

وقتی توی باد سرد ماه مارس ، تنها موندم ، سخت ترین زمان برای فراموش کردنت بود.

من یادم نرفته بود اون شبی رو که ارزو کردیم مثل ستاره ها باهم بدرخشیم .

یادم نرفته بود شبی رو که نفس هامون قبل یکی شدن با هم، به بخار تبدیل میشد .

یادم نرفته بود چطور صدای خنده هامون وقتی با شادی تو اغوش هم بودیم بلند و زیبا بود.

تو ماه آبی بودی که خاطراتت رو توی فصل های مختلف سال حک کرده بودی‌

فصل ها میومدن و میرفتن و بیشتر خاطراتمون رو به یادم میاوردن اما تویی نبود.

برای من که از کوچکترین خاطره هامون هم میگذشتم تویی نبود.

تویی که تمام جهان من بودی ، دنیای شیرین کوچک من

و من یادم رفته بود لحظه ای که تو رو نداشته باشم ، من هم نابود میشم

این چیزی نیست که بتونم فراموشش کنم

هرچند که درد داره اما هرجا بری من دنبالت میام تا پیدات کنم

من جهان رو جست و جو میکنم تا دوباره پیدات کنم

و تو میتونی صداش بزنی این عشقه

عشق ابیِ من به تو

ابیِ کوچک من



توضیح: توی این فیکشن الفا و امگا و بتا بودن ذاتی نیست. اگه گرگی جانشین الفای قبلیه باشه که اساسا با تولد توی خانواده الفا این ویژگی بهش به ارث میرسه، الفای بعدی اون منطقه و گله فرزند الفاست. بقیه ی گرگ ها اگه توی گله پذیرفته شده باشند و به الفا پیوند خورده باشند یا اعلام وفاداری کنند، بتا و زیر دست الفا محسوب میشند. گرگ هایی که گله ی خودشون رو رها میکنند و پیوندشون رو با الفای خودشون میشکنند امگا صدا زده میشند. گرگ های تنها و ترد شده ای که در جامعه دید خوبی بهشون وجود نداره. کمتر پیش میاد گرگ های امگا توی عموم دیده بشند. وقتی الفایی پیوند خودش رو با یکی از گرگ های قبیله اش به هر دلیلی بشکنه، مقصر و گناهکار گرگی هست که پیوندش شکسته شده، آلفا ها توی جامعه بیش از حد مقدس و محترم شمرده میشند

یک بتا و یا امگا در صورت کشتن الفای حقیقی میتونه الفای جانشین بشه و هدایت و رهبری قبیله رو به دست بگیره اما برخلاف تمام الفای حقیقی که خزهای یکدست و سفید دارند، خزهای الفاهای جانشین با رگه های خاکستری و مشکی تزیین شده که باطن و ذات کثیف شده به خاطر قتل رو نشون میده.

هر منطقه و هرروستا بسته به قدرت اون قبلیه، با الفاهای متفاوتی رهبری میشه، قبلیه ی بیون جزو قبیله های کوچک و متوسط به شمار میره و منطقه ای که اداره میکنه یک استان در جنوبی ترین بخش کشور هست

قبیله ی پارک جزو قوی ترین قبلیه های کشور به شمار میره و بخش شمالی کشور رو اداره میکنه. قبیله ی پارک بسیار برای ترتبیت الفای حقیقی و بتاها سختگیره هرچند کم پیش میاد از گرگ های بتا کسی بتونه مدرک تحصیلی بالایی دریافت کنه


" BLUE MOON "[Uncomplete]Where stories live. Discover now