1973/3/1 려" 10 AM Seoul Min Suga
مشتش رو روی میز کوبید تا ساعت زنگدارش رو خفه کنه، زیر لب فاکی گفت و پتوش رو کنار زد، همهی عضلاتش کرخت شده بود...
طبق معمول دیشب خیلی نوشیده و حالا باید سردردهای شدید و حالت تهوعش رو تحمل میکرد... به سمت آشپزخونه راه افتاد با دیدن اون هرزهی زیبا که مشغول درست کردن صبحانه بود پوزخند نامحسوسی زد!سرفهی ریزی کرد:
_لِنا میدونستی با اون پیرهن مردونه خیلی سکسی تری؟!
صدای خندهی پر از ناز دختر پوزخندش رو عمیق تر میکرد، بیشتر بهش نزدیک شد و انگشتهای بلندش رو روی اپن کشید و همینطور فاصلهی بینشون رو پر کرد، لبهاش رو روی نرمی گوش دختر گذاشت و با لحنی که مطمئن بود تحریکش میکنه زمزمه کرد:
_چرا صبحونه آماده کردی؟ وقتی خودت انقدر خوشمزه بنظر میرسی؟لنا با احساس نفسهای داغ شوگا روی لاله گوشش چشماش روبست و نفس عمیقی کشید:
_اوممم میتونیم یطور دیگه روزمون رو... شروع کنیم... نه؟
_اوهوم...
دست آزادش رو به رونهای دختر کشید و با لمس سطحی پوستش انگشتانش رو بالا آورد و روی کمر لختش متوقف شد!
همزمان با دست دیگهاش گردن دختر رو به بازی گرفت، لب پایینش رو گزید و قبل از اینکه بفهمه داره چیکار میکنه لبهای لنا رو بین لبهای باریک خودش اسیر کرد.دستهاش از گردن دختر پایین تر اومدن و روی سینهاش متوقف شدن، فشار خفیفی بهش وارد کرد و همزمان با نالهی دختر تونست زبونشو داخل دهنش ببره و جای جای اون رو لمس کنه...
بوسه بیشتر از قبل شدت گرفته بود، کمر لنا رو بیشتر به خودش فشرد و دستش رو از روی کمرش به بین پاهاش هدایت کرد.
برخورد انگشتان بلندش با عضو خیس و داغ دختر
دیوونه کننده بود، فشار کوچیکی به پوسیش وارد کرد و دوتا از انگشتانش رو آماده کرد تا واردش کنه اما با دردی که توی سرش پیچید لبهای دختر رو رها کرد.دنیا دور سرش میچرخید، سرش رو بین حصار دستاش گرفت و نالهی مردونهای کرد، تحمل این درد خارج از توانش بود!!
_شوگا؟ خوبی؟
با اخم ناخواستهای که ببن ابروهاش جا خوش کرده بود نگاهش کرد، زیر لب غرید:
_چیزی نیست فقط برو.
_اما...
داد بلندی که کشید کافی بود تا قطره اشک سمجی گوشهی چشمهای دختر پیدا بشه._میگم چیزی نیست فقط گورتو گم کن!!
با آخرین سرعتی که میتونست از خودش نشون بده از شوگا دور شد، بخاطر رابطهی دیشبشون و چهار راند سکس درد زیادی توی پایین تنهاش حس میکرد، ولی واسش اهمیتی نداشت...
لباسش رو برداشت و از خونه بیرون زد تا دیگه مجبور نباشه این پسر مغرور و وحشی رو تحمل کنه!زیر لبی فحش میداد و به طرف حموم میرفت، طبقهای که حدس میزد آخرین بار داروهاش رو اونجا گذاشته باشه باز کرد.
با یه حرکت بستههای قرص رو روی زمین ریخت.
YOU ARE READING
ຯLORD | Oneshot | YOONMIN
Fantasyمین شوگایی که در قرن ۲۰ام زندگی میکنه با همزاد خودش مین یونگی که پادشاه چوسان هست دیدار میکنه... بنظرتون چه اتفاقاتی میافته؟ کاپل: یونمین ژانر: اسمات، انگست، جهانهای موازی، عاشقانه.