خب بچه ها این اولین کارمه و من هیچ تجربه ای ندارم.
همین امشب یهو زد به سرم شرو کنم به نوشتن.
امیدوارم خوشتون بیاد لاولی ها
راستی من بسی کصدستم به بزرگی خدتون ببخشین:)
ازم حمایت کنین و نظراتون رو بگین______________________
Jungkook
اعصابم دیگه داشت خورد میشد بلند منشیو صدا زدم تا ببینم کی این دسته گلو به اب داده
+بفرمایید قربان
_این کار کیه ها؟"نزدیک بود دود از کلم بزنه بیرون"
با تردید و ترس و لرز میگفت:
+ قربا.....بان باور کنین م....من خبر نداش...تم..من فقط..ط
_خفه شو اگه یه بار دیگه تکرار شه با دستای خودم خفت میکنم گمشو
+چ....چشم
_گفتم گمشو
باید جمع و جورش میکردم این پروژه خیلی برای من مهم بود .
انگار تو شرکت یکی جاسوس بود چون وسط جلسه موش انداخته بودن زیر پای کسی قرار بود بزرگترین شریکمون بشه...
ما به کار به اون نیاز داشتیم تا شرکتو مثل روزای اول سرپا و قدرتمند ترین شرکت کره کنیم.
خیلی عقب افتاده بودیم ...
فکر همه اینا داشت دیوونم میکرد که تصمیم گرفتم با ماشینم برم یه هوایی بخورم...
خم شدم و از روی مبل کنار میز دفترم کتمو برداشتم و از اتاق رفتم بیرون
سمت اسانسور رفتم .
وقتی داخل شدم با پسر نا آشنایی برخورد کردم احتمالا برای استخدام اومده بود
سرش پایین بود برای همین قیافشو ندیدم
ولی این چه تیپی بود؟ میخواست با این تیپ تو شرکت من کار کنه؟یه تیشرت توسی که یقه اش خیلی باز بود
با یه شلوار جین مشکی جذب زاپ دار پوشید بود و یک کت سیاه اسپرت هم روشون پوشیده بود
رو بازوش یه تتو بزرگ زده بود که چشمگیر بود
با خودم گفتم " واو پسری با این تیپ اون وقت این همه سرسنگین؟!"
ولی الان هیچ کدوم اینا مهم نبود من واقعا نیاز داشتم به مغزم استراحت بدم
چش غره ای بهش رفتمو دکمه پارکینگو فشار دادم که پشت سرم اونم طبقع ای رو فشار داد که برادرم تهیونگ توش بود
ابرویی بالا انداختم
دستشو که از روی دکمه اسانسور برداشت انگار موهاش ریخته بود تو صورتش سرشو متمایل بالا کج کرد و تکونی داد تا موهاش از تو صورتش برن کنار.
یح لحظع قفل چشماش شدم و بعد از اون کل صورتشو آنالیز کردم و یه لحظه به خودم اومدم و سرمو تند تکون دادم تا از فکر بیام بیرون ولی نمیشد انکار کرد صورت زیبایی داشت ....
حتی نگاهمم نمیکرد ازش معلوم بود تخس و مغرور باشه و با اون چشاش نمیدونم چرا یاد گربه وحشی افتادم(جانگکوکا بهتره بگی گربه سکسی😐😂)
ب طبقه پارکینگ که رسیدیم پیاده شدم و افکارم و رو رها کردم ....
"لعنت اصن من چرا داشتم به پسر هرزه فکر میکردم؟"(عوووی جونگکوک بعدا از این حرفت پشیمون میشی😂🐰)
رفتم سوار ماشین مشکی رنگم شدم ماشینو روشن کردم و محکم پامو گزاشتم رو گاز و از پارکینگ خارج شدم
.
.
.
جاده خلوت بود و این به نفع من بودJimin:
با ماشین نقره ای سادم کنار شرکت جئون پارک کردم .
"واو" واقن بزرگ بود .
سمت در بزرگش که کلی بادیگارد وایساده بودند رفتم و وارد شدم . سنگینی نگاه ها رو روی خودم حس میکردم انگار تیپم زیادی ناجور بود ولی بیخیال کی اهمیت میداد؟!