شیون فرمهارو به جلوی میز هل داد .
-حیوون خونگی مورد علاقه؟ جوهیوک این واقعا مسخرس من انجامش نمیدم!جوهیوک نگاهش رو از صبحونهی جلوش گرفت و بعد از قورت دادن تیکه پنکیکی که توی دهنش بود رو به شیون اخم کرد.
+تو شرط رو باختی لی شیون و باید انجامش بدی!
-این دقیقا مثل هِر (her برنامه دوستیابی برای خانمها ) میمونه و تنها تفاوتش اینه که تو ظاهر طرف مقابلت رو نمیبینی من از چیزایی که نمیبینم خوشم نمیاد!
+این شرکت گارانتی میکنه که عشق زندگیت رو بهت میده این با اون اَپ مسخره فرق داره!
-شوخیت گرفته؟ اونا این فرم رو ازم میگیرن و احتمالا وارد یه برنامه مسخره با الگوریتمی مسخرهتر از هِر میکنن تا ببینن من دقیقا شبیه چه کسی هستم تا یه قرار برامون جور کنن! و بابتش صبر کن ببینم .... پونصدهزار وون؟ این دیوونگیه اونا برای یه قرار کورکورانه پونصدهزار وون میگیرن! من همچین پولی رو نمیدم هیو!
+نه!نه! نه! تو کاملا اشتباه متوجه شدی شیون، دختر خالم جیهو رو یادته؟ دوسال پیش توی عروسی عموم دیدیش، اون اینکارو انجام داد و حدس بزن کِی قراره ازدواج کنه؟ ماه دیگه با یه نفر که همین شرکت به قول خودت به یه قرار کورکورانه فرستادش!شیون چشم چرخوند و جرعهای از قهوهاش خورد.
-اولا تو که میدونی من آدمی نیستم که بخوام متعهد بشم! دوما تو مطمئنی اونا پول رو برمیگردونن؟ چون من بعد از قرار اول میزنم زیرش و همه چی تمومه!جوهیوک بی توجه به حرفهای شیون فرمهارو از زیر دستش کشید و بهشون نگاهی انداخت.
+سرگرمی : بینج واچِ (پشت سر هم دیدن تمام فصلهای یک سریال) سریالِ 《نظم و قانون》؟ اوه شیون طفلی، با این طرز فرم پر کردن حتی 《نومِد》هم نمیتونه برات یه دوست دختر پیدا کنه!
وقتی جوهیوک به تحلیل فرمهای شیون ادامه میداد، شیون از فرصت استفاده کرد تا صبحونهاش رو تموم کنه.
+توی قسمت کتابهای مورد علاقه نوشتی بروکهای اگ کریستین ، (شیون نوشته Agatha Christie's books)صبر کن ببینم این آگاتا کریستیه؟ اُ ...اِم... جی تو باید روی دست خطت کار کنی!شیون پوفی کشید.
-هروقت نخوام کاری رو انجام بدم همین میشه هیو ! حالا میتونی اونا رو تحویل بدی و منو وارد یه جهنم به نام قرار اول کورکورانه کنی!
+با کمال میل ، در ضمن قراره ملاقاتت برای ساعت پنجه!
-کدوم قرار؟
+تو واقعا فکر کردی این یه پروسهی سادست؟ اونا با تو مصاحبه میکنن تا بهترین فرد رو برات انتخاب کنن پس اون صورت خوشگلت رو خوشگلتر میکنی چون قبل مصاحبه یه عکس هم ازت میگیرن و ساعت پنج به دفترشون میری تا باهات مصاحبه کنن!شونههای شیون از بی حوصلگی پایین افتاد.
-تو چرا اینقدر با پروسهی اینکار اینقدر آشنایی؟ باشه حالا هرچی! توی خونهی آقای هان میبینمت! فراموش نکنی اون عکسهایی که از زنش گزفتی رو برام بیاری، فعلا
YOU ARE READING
Just Like Two Pieces Of A Puzzle | Suayeon
DiversosSuayeon converted شیون هیچوقت فکر نمیکرد با پر کردن یه فرم شرکت دوستیابی، دختر رویاهاش رو پیدا کنه اما یه جای کار میلنگه!