همهچیز از اول اشتباه نبود.
ما و انتخابهامون اونقدرها هم نبودیم. ولی آنها بدترین ها رو سرمون آوردند، نمیتونم اعتراض کنم چون همیشه بدتری هم هست.
جامهی ترس رو به وجودمون پوشیدند، تارهای خنده رو بریدند و رویاهامون رو دود کردند. حالا من ماندم و او و نفسهایی که پر از رعب و غم است.
اینجا جنگل نیست که فقط دو قانون داشته باشه، یه سرزمین نحسه که صدها قانون داره که کسی بهشون اهمیت نمیده چون آنها قوانین خودشون رو دارند.
ما چندتا از اون یاسا رو شکستیم، جنایت کردیم، درست شبیه خیلی ها و همهمون محکوم به خفهخان شدیم.از زندگی ما، مرثیهای از زجرها برای رویایی محال ساختند چراکه زندگیمون ارزشی نداشت.
« مرثیه »
_____________________________________
ژانر تراژدی
TW
این فف شامل صحنه های تجاوز،
سلف هارم
و توصیفات دردناک استاگه فف شاد دوست دارید بهتره برید سراغ یه فف دیگه. البته اینم نیست که از اول تا آخرش اشک و آه باشه، غمش زیاده ولی کل داستان نیست.
درمورد شیپ اصلی داستان،
همون لریه ولی ورژن زنونهش
یعنی بجای هری، هریت و لویی، لوییزا رو داریمکرکترا اونقدری نیستن که قاطی کنین
چنانچه مارول فن باشید کارتون راحتترهچنل تلگرامم (t.me/itsgloomy) رو چک کنین یه تریلر کوتاه برای داستان درست کردم رو اونجا گذاشتم. هرچی کردم اینجا نشد :(
دوستاتون رو تگ کنین،
ووت و کامنت بزارید خوشحال میشم^^-ربکا
YOU ARE READING
Requiem [L.S]
Fanfictionمن روحمون رو، زندگیمون رو بهم وصله کردم و تو گره رو باز کردی، نخ رو کشیدی و اجازه دادی آتش تمامون رو ببلعد. خاکستر شدیم، به خاک رفتیم ولی باز از هیچ پر میکشیم و به هم برمیگردم. [ female Larry ]