با عجله از خونه بیرون زد، جین برخلاف همیشه که بیرون ماشین منتظر میموند تا درُ براش باز کنه، اینبار توی ماشین نشسته بود.
انگار خیلی مضطرب بود، تا جیمینُ دید گفت:عجله کن پارک جیمین!انگار اضطرابش به جیمین هم سرایت کرد:چیشده؟
حین سوار شدن به ماشین پرسید و جوابی نگرفت به جز صدای کنده شدن لاستیک از زمین...
_میگی چیشده یا نه؟
به صورت جین زل زده بود تا به حرف بیاد، دستی که محکم دور فرمون قفل شده بود رو روی دنده گذاشت و عوضش کرد._ازت یه سوال پرسیدم...یاااااع کیم سوکجــ...
_آقای پارک تیر خورده!
_چ... چی؟!
...5 دقیقه ای می شد که به در Icu خیره شده بود...
بدنش سست و دهنش خشک شده بود... ذهنش خالی شده بود و فقط مکالمه ای که چند دقیقه پیش با راننده داشت توی مغزش تکرار می شد...[_چ...چطور؟!
_وقتی از مسافرت برمیگشته این اتفاق افتاده، مشخص نیس کار کی بوده، امّا باهدف قبلی انجام شده!
_الان... پدرکجاست؟_توی اتاق عمله! ]
طناب افکارش با دیدن پرستاری که از اتاق باعجله بیرون اومد پاره شد. روبروی پرستار ایستاد و سد راهش شد: پدرم... وضعیتش بده؟
_فعلا نمیتونیم چیزی بگیم آقای پارک لطفا برید کنار و بزارید ما کارمونو انجام بدیم.
به جای خالی پرستار خیره موند وقطره اشکی از چشمش سر خورد.
سوکجین به آرومی نزدیک شد و بطری آب رو سمت جیمین گرفت.جیمین اشکشو پس زد و بدون اینکه نگاهی به جین بندازه از کنارش رد شد، همین که خودشو به حیاط بیمارستان رسوند اشک هاش یکی یکی از چشم هاش سر خوردن...
با به صدا در اومدن گوشیش اونو از توی جیبش در آورد، شماره ی ناشناسی روی گوشیش خودنمایی می کرد، تماسُ وصل کرد و با صدای گرفته اش جواب داد:الو؟
_بهت هشدار داده بودم پارک جیمین!
_تو کی هستی؟!
_بهت گفته بودم اگه بهش نزدیک بشی اتفاقای خوبی نمیفته!
با به یاد آوردن پیامی که چند روز پیش دریافت کرده بود صداش بالارفت:تواین کارو باپدرم کردی؟ آخه چی از جونم میخوای آشغال حرومزاده؟
جیمین باعجز ناله کرد وتنها صدای خنده ی مضحکی توی گوشی پیچید.
_تاوان کارتو پس میدی روانی!
جیمین از بین دندونای به هم فشرده اش گفت.
_ظاهرا اونی که داره تاوان میده تویی... درضمن این روانی میتونه خیلی ازاین فراتر بره پارک جیمین! به نفع خودته که از جئون فاصله بگیری!
YOU ARE READING
𝑯𝒐𝒍𝒅 𝑴𝒆 𝑻𝒊𝒈𝒉𝒕 🤍
Fanfiction𝐇𝐨𝐥𝐝 𝐌𝐞 𝐓𝐢𝐠𝐡𝐭 ✨:نام فیک ژانر:فیکشن،رمنس،مدرسه ای کاپل:♡Kookmin در حال تایپ...