نگاهی به دسته گله توی دستش انداخت و لبخندی زد ... وارده کلاسه مورد نظرش شد ...
با پیدا کردنش لبخندش گشاد تر شد .. سخت مشغوله نوشتن یسری فرمول روی تخته بود و مثله همیشه وقتی تمرکز میکرد یه اخم ریز بین ابروهاش نقش بسته بود ...
اروم دسته گله توی دستش رو گذاشت روی میز و نزدیکش شد و دستاش رو اروم پیچید دوره بدنش و سرش رو گذاشت روی شونش ...
خودش بود ... سوهوی خودش ... منبع ارامشش ... کله زندگیش .-سهون ؟!
+ تموم شد ... برگشتم .
سوهو نفسه عمیقی کشید ... قلبش دوباره اروم شد ... دوباره روحش شروع کرد به نفس کشیدن ...
سهون منتظر بود سوهو حرکتی بزنه یا حداقل چیزی بگه ولی سوهو بدونه هیچ حرکتی ایستاده بود ...
+ فکر نمیکردم انقدر شوک زده بشی که یادت بره بغلم کنی ... بابا یه حرکتی حرفی ماچی بغلی چیزی ، مثلا یه ماهه ندیدی منو .
با بدخلقی زیره گوشش غرغر کرد و باعث شد سوهو کنترل لبخندش از دستش در بره ...
-یه ماه و ده روز و پونزده ساعت .
سهون با ابروهای بالا به نیم رخش خیره شد ...
+ واووو چقدر دقیق ! ... حالا دکتر کیم بعده این یه ماه و ده روز و پونزده ساعت نمیخوای حداقل به بغلی ماچی چیزی بدی بهم ؟ بابا نامرد قلبم ترک خورد ... کله مدتی که توی راه بودم داشتم فانتزی میریختم برای خودم .
سوهو لبخندش رو جمع کرد و شروع کرد به ادامه دادن کارش ...
-نه نمیخوام ... الان کار دارم اوه سهون بهتره بری خونه و استراحت کنی ... در ضمن اینجا کلی دانش اموزه درست نیس اینطوری ببیننمون .
دونه به دونه کلمه هاش صاف کوبیده شد وسطه ذوقه سهون ...
+ سوهووو
-بعدا میبینمت .سهون با لبای اویزون ازش جدا شد ...
+ خیلی نامردی من دلم برات تنگ شده بود ... تمامه این مدت داشتم دیوونه میشدم .
-هوومم.
+ هووم !
-اره دیگه پس چی ؟
+ تو دلت برام تنگ نشده بود ؟!
با ناامیدی پرسید و سرش رو انداخت پایین .
سوهو از حرکت ایستاد و سرش رو انداخت پایین ... میخواست بازم تنبیهش کنه بگه نه ولی تمامه این یه ماهیی که شبارو تنها سر کرده بود و از دلتنگی درد کشیده بود نمیزاشت .
-چرا منم دلم تنگ شده بود ... خیلی زیاد .
زیره لب اروم گفت .سهون سرش رو اورد بالا ...
+ چی ؟-همون که شنیدی پاشو برو خونه بزار کارمو بکنم .
سهون لبخنده گشادی زد ...+ نه دیگه اصلا نمیشه ... میخوام اینجا بمونم .
YOU ARE READING
𝐌𝐚𝐬𝐭𝐞𝐫 𝐊𝐢𝐦
Romanceعشق چیزیه که هیچ حد و مرزی نداره ... پایانی هم نداره ... عشق مثله یه محرکه ، محرکی برای زندگی ... ولی برای عاشق بودن باید بهاشو بپردازی ... بهایی که شاید قلبتو تیکه تیکه کنه ... ❤ دوشاتی ❤ 🥀 کاپل : هونهو 🥀 ژانر : رومنس ، اسمات 🥀 نویسنده : 𝑩...