🔱 پارت سی و چهارم : تولدی دوباره 🔱

931 232 262
                                    

اگه یه فیلم بود قطعا جایزه می‌گرفت! اگه یه غذا بود به عنوان پیشنهاد ویژه تمام سرآشپز های دنیا میرفت صدر لیست تمام منو ها! اگر پول بود قدرتمند ترین و با ارزش ترین کاغذی میشد که روی زمین وجود داشت!

اما اگه فرشته بود!!!! از نظر بکهیون میشد زیباترین چیزی که تا به حال میتونست به چشم ببینه و اراده توصیف رو ازش بگیره

اون فرشته رانده شده ای که ازش صحبت میکردن با لباس ابریشمی و تزئیناتی از جنس یاقوت کبود؛ تاج حیرت انگیزی به سر گذاشته بودو رینگ هایی از جنس سنگ قیمتی که از همون موقعی که چشمش بهشون افتاده بود ته دلش فریاد می‌کشید " کش برو" به دست کرده بود.. هر چند این واقعیتو فراموش کرده بود که الان به حساب خودش مرده و توی جهنم با لوسیفرش به سر میبره... اون دو در حال حاضر داخل اتاق لوسیفر که روی نوک جهنم ساخته شده بودو هر چهار طرفش از سنگ های قیمتی کار شده بود ایستاده بودن و خدمتکارهای زیادی برای خدمت بهشون حاضر و آماده سراپا گوش بودن قبل از اینکه نوبت خودش بشه با یه دهن باز به اطرافش نگاه می‌کرد.. کی میتونست فکرشو کنه وقتی بدنیا بیاد معشوقه شخصی به نام لوسیفر بشه؟ یعنی.. آدم های دیگه ای هم بودند که این اتفاق واسشون بیوفته و نیمه دیگه ای از الهیان باشن!!

نفس خسته ای کشید، معلومه که نه فقط خودش بود که توی دام و حلقه اتشین لوسیفر جا خوش کرده اونم نه فقط حالا بلکه از اول عمرش...

لوسیفر با دراز کردن هر دو دستش مخالف هم به خدمتکارهاش اجازه درست کردن لباس سنگین توی بدنش داد اما زیر چشمی به شخصی که ترس و گیجی و دلهره از قیافش می‌ریخت خیره شده بود.
هر طور که بکهیون برداشت می‌کرد بهش حق میداد. اون به طور غیره منتظره ای وارد دنیای خودش شده بود و از قبل هیچ آمادگی ذهنی نداشت شاید... شاید باید اول کمی بهش توضیح می‌داد.. اما چه فایده وقتی به باد تمسخر میگرفتش؟

×قربان... تموم شد

هر پنج خدمتکاری که دورش بودن ازش عقب عقب با سری پایین افتاده فاصله گرفتن و لوسیفر هر دو دستشو کناره بدنش رها کرد.. سمت بکهیون کامل چرخید و بهش اشاره کرد.

-چرا همینطوری وایسادین!! آمادش کنین

بهشون توپید و بکهیون با دیدن خدمتکارایی که سریعا سمتش حمله ور شدن ترسیده چند قدم به عقب رفت.
با دیدن محاصره شدنش توسط بیست نفر ترسیده به لوسیفر نگاه کردو صداشو بالا برد

+اینطوری نگام نکن بهشون بگو ازم فاصله بگیرن

با تمام قدرتش سعی می‌کرد دست کسایی که توی موهاش میشنستن و سعی در درست کردنشون داشتنو پس بزنه

-اذیتت نمیکنن بکهیون فقط میخوان امادت کنن

با لبخند بزرگی که تحویلش داد بکهیونو کفری تر کرد

🔱devil's mistress🔱Where stories live. Discover now