پارت۳

1K 124 49
                                    

یجی عضو جدید باند دویل

........

در به صدا در اومد
_ بیا تو
بادیگارد وارد اتاق و خم شد و گفت
قربان جاسوس پیام فرستاد
_چه پیامی فرستاده
بادیگارد تبلت را بر روی میز گذاشت
تبلت را برداشت و جمله
«دویل با بلک اسنیک قرار کار کنه» را خواند
پوزخندی زد و تبلت را بر روی میز گذاشت
پس برای نابودی من قرار با هم کار کنید
_می تونی بری اه به شان بگو بیاد تو اتاقم
+چشم قربان
بادیگارد از اتاق خارج شد
پاهایش بر روی میز گذاشت ، بعد از چند دقیقه شأن بدون آن که در بزند وارد اتاق شد
با عصبانیت به شان نگاه کرد
+چرا با عصبانیت نگاه می کنی؟
_ مگه صد بار نگفتم می خوای وارد اتاق بشی در بزن
+باشه باشه از این به بعد می زنم ، حالا باهام چیکار داشتی
_بشین
شأن روی مبل ها نشست
_باند دویل با بلک اسنیک قرار کار کنه
+چیی؟؟ واقعا؟؟
_ آره
+ با بلک اسنیک ، اصلا باورم نمیشه
_چرا باور نمی کنه
+ آخه باند دویل تو رده چهارم ولی باند بلک اسنیک تو رده اول ، در تعجبم چطور می خواد با باندی که سه رده از خودش پایین کار کنه و اینکه تا حالا نشنیده بودم باند بلک با کسی کار کنه وقتایی که می رفتم کلاب بعضی موقع ها می‌شنیدم که می گفتن باند بلک اسنیک با هیچ کس کار نمی کنه خودشون می گن خودمون می تونیم هر کاری بکنیم
_ آخه اون موقع ها با من نمی خواست بجنگه ولی الان که می خواد من و نابود کنه می بینم نمی تونه بخاطر همون با باند دویل دارن کار می کنند
شأن خندید و گفت
راست می گی ازت ترسیدن
_شان برو به عضو هامون بگو مواظب خودشون باشن محافظ هاشون و زیاد کنن ، نمی خوام دیگه بهترین افرادمو از دست بدم دو تا شو دادم بسمه
+ باشه می گم

....

جنی تلفن را برداشت و به شماره جی دراگون پیام فرستاد
«جونگ کوک قبول کرد ، ساعت ۵ اگه کاری نداشتین بیاین به عمارت جئون»
گوشی اش را بر میز گذاشت و از اتاق خارج شد و به سمت آسانسور رفت
وارد آسانسور شد و دکمه هم کف را فشار داد به آسانسور تکیه و چشم هایش را بست
با صدای باز شدن چشم هایش را باز کرد و به پنل شاسی آسانسور نگاه کرد که دید به طبقه مورد نظرش رسیده
از آسانسور خارج شد و حرکت کرد به سمت در باشگاه که صدای آب شنید با تعجب سرشو به سمت در استخر برگردوند 
_ کی داره شنا می کنه و به سمت استخر راه افتاد در و باز کرد و جلوتر رفت که تهیونگ در حال شنا دید
با لبخند به تهیونگ نگاه کرد بعد از کوک بهترین شخص برای جنی ، تهیونگ بود
شخصی که از همه چیز بهترین بود ، از هیکل ، اخلاق ، رفتار ، جذبه
وقتی جنی تهیونگ و می دید قلبش محکم خودش و به قفسه سینه می کوبید ، انگار می خواست قفسه سینه رو بشکافه و از بدن جنی خارج شود
جنی دستش را روی قلبش گذاشت و زمزمه کرد آروم باش چته تو
نفس عمیقی کشید جلو رفت
_ سلام
تهیونگ دست از شنا کردن برداشت و  به سمت جنی برگشت و مواهبش را بالا زد و گفت
سلام تو اینجا چیکار می کنی جنی
_ هیچی داشتم می رفتم تا کمی نرمش کنم که دیدم صدای آب می یاد گفتم بیام ببینم کی اومده برای شنا که تو رو دیدم
تهیونگ از آب خارج شد و به سمت حوله رفت و بر تن کرد
_ نمی خواستم مزاحم شنا کردنت بشم
+نه مزاحم نشدی منم می خواستم دیگه تموم کنم
_ همممم
جنی به اطراف نگاهی انداخت و گفت
باشه پس منم می رم تا نرمش کنم
+ اوکی
جنی برگشت و به سمت در خروجی استخر راه افتاد که با صدای تهیونگ وایستاد
+ جنی قرصاتو می خوری؟
جنی برگشت و گفت
آره می خورم چطور؟
+ همینجوری پرسیدم خواستم ببینم که قطع شون نکردی
_ نه قطعشون نکردم ولی دوست دارم قطعشون کنم
+ بهتره به این زودی ها قطع شون نکنی ولی دوز شون و بیار پایین و اگه خواستی قطعشون کنی اول به من بگو
_ باشه
+ خوبه
_ من دیگه می رم بابای
جنی به راه افتاد و از آنجا خارج شد
تهیونگ با عشق به رفتن جنی نگاه کرد ، چشم هایش را از ناراحتی بست و نفسش را بیرون داد
چشمهایش را باز کرد و به سمت رختکن و حمام رفت حوله را از تنش جدا کرد و زیر دوش قرار گرفت شیر آب را باز کرد و دستهایش را روی دیوار قرار داد
سرش را پایین انداخت
تهیونگ الان ۲ سالی است که عاشق جنی است او مطمئن است که این عشق یک طرفه است ، چون جنی کوک را بیشتر دوست دارد و می داند که رفیقش هم جنی را دوست دارد او خود دیده بود که کوک با لبخند چندبار جنی را نگاه کرده است ، کوک هوای جنی را خیلی دارد
خیلی دوست داشت که جای کوک بود ....

DIRTY BLOOD Where stories live. Discover now