اعضا بلک اسنیک دور میز 12 نفره نشسته بودن و مثل همیشه جنی روی دسته صندلی جونگ کوک نشسته بود و به اعضای گروه نگاه می کرد و با صدای بلند روبه محافظ ها گفت
برین بیرون
محافظ ها هم از حرف جنی اطاعت کردند و از سالن خارج شدند بعد از اينکه محافظ ها از سالن خاج شداد جيسو از روی صندلی بلند شد و کیف چرمی دیو و روی میز گذاشت و گفت
وقتی دیو می خواست فرار کن این کیف همراهش بود
جنی از روی دسته صندلی بلند شد و به سمت کیف رفت زیپ كیف و باز کرد و همه وسایل داخل کیف و بیرون ریخت جنی کاغذ هایی که از داخل کیف بیرون ریخته بود و برداشت و خوندشون پوزخندی گوشه لبش نشست و كاغذ ها رو انداخت روی میز و گفت
_حدسم درست بود
جين آرنج هاشو رو میز گذاشت و دستاشو بهم قفل کرد و گفت
کدوم حدست جنی تو خیلی حدس میزنی
_ همونی که احتمال داره یه شخص دیگه هم پشت این قضایا باشه
نامجون گفت پس الكس رئيس اصلی باند گاتس نبود
_آره
جیمین به صندلی تکیه داد و گفت
پس به این نتیجه میرسیم که ديو و الکس سگ یه شخص مبهم بودن
شوگا که مثل همیشه که اخم داشت بین ابرو هاش گفت
هر چه زودتر باید اون شخص مبهم و پیدا کنیم و مثل سگاش نابودش کنیم ولی چه جوری باید پیداش کنیم ؟ فکر کنید ببینید به شخصی مشکوک هستین یا نه؟ همه به فکر فرو رفتن و هیچ کس حواسش به جونگ کوک نبود که پوزخند گوشه لبش داشت
جونگ کوک بالاخره سکوت شکست و با قیافه خونسردی گفت
لازم نيست فكر كنيد
همه سوالی به جونگ کوک نگاه کردن جنی با تعجب گفت
چرا کوک مگه به شخصی مشکوکی
+ مشکوک نیستم مطمئنم
_ این طرف کیه
+جو اون و می شناسی
جنى اسم جو اون و زمزمه کرد سرشو پایین انداخت و به فکر فرو رفت
جنی سرشو بلند کرد و سوالی به جونگ کوک نگاه کرد و گفت همون پیر خرفته و می گی که سعی داشت به هر طریقی بهمون نزدیک بشه
+ اره همون پیر خرفت و می گم که می خواست نزدیکمون بشه ولی نتونست و چه بهتر از اینکه آدماشو بهمون نزدیک کنه
جلی زیر لب زمزمه کرد عوضی پست فطرت
همه با تعجب به جنی و جونگ کوک نگاه می کردن و جیسو پیشقدم شد و گفت این( جو اون )کیه
_ بادتون که 7 ماه پیش یه مرد 20 تا دختر رو بهمون فروخت
جیمین گفت
همونی که ۱۱ میلیون دلار ازمون گرفت
_ آره همونه
جیسو گفت
پس اون رئیس باند گاتس
جونگ کوک گفت
چو اون رئیس باند گاتس نیست
تهیونگ گفت
پس کیه
+پسرش مینو رئیس بانده
_ تو از کجا میدونی؟
خوب من همه جا آدم دارم که بهم اطلاعات می دن
(اون) من و دست کم گرفته ، با اینکه زرنگه ولی من زرنگ ترم من قبل از اینکه بهمون نزدیک بشه اطلاع داشتم که می خواد بهمون نزدیک بشه ، من از خیلی وقت پیش قصد نابودی این باند و داشتم پس به خاطر همون ..........
تهیونگ گفت
پس هنوز نمی خوای نابودش کنی
+نه هنوز باید چند ماه هم صبر کليم شما ها هم جوری رفتار كنين انگار چیزی نمی دونين
همه با هم گفتن باشه
+خوبه جین برات یه کاری دارم
:چی ؟
-می خوام یه نفر و نابود کنی
: کی ؟
+أون چانیون
: اوکی ترتیبش و می دم
+ بسیار خوب می تونین برین
همه از روی صندلی ها بلند شدن
جيسو روبه جنی کرد و گفت
جنی می تونی این گریم و پاک کنی خستم كرد
_آره بیا بریم برات پاکش کنم
+جنی
جنی به سمت کوک برگشت و گفت
_بله؟
+ بعد از اینکه گریم جیسو پاک کردی بیا تو اتاقم کارت دارم
_ باشه
جونگ کوک هم از سالن خارج شد جنی دست جیسو رو کشید و گفت
بیا بریم
جيسو و جنی وارد اتاق گریم شدن جيسو روی صندلی نشست جنی هم پاک کننده رو برداشت و روی صورت جیسو کشيد
:جنی ازت یه سوالی دارم
جنی همین جوری که به کارش ادامه می داد گفت
_بپرس
: تو با کوک رابطه ای داری؟
_ چرا همچین سوالی رو می پرسی؟
: آخه تازگی ها خیلی به اتاق کوک می ری و بیشتر اوقات پیششی
جنی به جیسو نگاه کرد و لبخندی زد و به کارش ادامه داد
: پس باهاش رابطه داری
جنی جوابی نداد و کرم به صورت جيسو زد و گفت
تموم شد
: ممنون
_خواهش کاری نکردم
جیسو از روی صندلی بلند شد و گفت
من می رم استراحت كنم تو هم برو پیش کوک
_ باشه
با هم از اتاق خارج شدن جیسو به سمت اتاق خوابش رفت و جنی هم به سمت اتاق کوک رفت جنی پشت در اتاق کوک وایستاد و چند تا ضربه به در زد
+بیا تو
جنی دستگیره رو پایین کشید و وارد اتاق شد و در پشت سرش بست به سمت کوک رفت و روی میزش نشست و گفت
با من کاری داری کوک؟
+ باید جایی بیی آماده شو
_ کجا ؟
+کلاب دويل
_كلاب دویل دیگه کجاست تا حالا اسمش به گوشم نخورده
+رئیس باند دویل و می شناسی
_ آره جی دراگون
+صاحب كلاب دویله می خواد با ما ملاقات کنه نمی دونم برای چی ولی مطمئنم که کار مهمی باهامون داره بخاطر همون دارم تو رو می فرستم
_اوکی میرم
جنی از روی میز پایین اومد و به سمت در رفت
+جنی
_ بله ؟
+مواظب خودت باش
_جوری می گی مواظب خودت باش انگار قرار به بلایی سرم بیاد نگران نباش مواظب خودم هستم هر کسی نمی تونه من و از پا در بیاره
+من نگرانت نشدم حالا هم برو
آره جون خودت منم باور کردم، بابای عشقم
و جنی از اتاق خارج شد و لبخند کوک و ندید
.........
از پله ها به آرومی رفتم باال، وارد پشت بوم خونه 6 طبقه شدم.کیف اچ.اس پنجاه و روی زمین گذاشتم با دوربین پنجره مورد نظرم و پیدا کردم ،سوژه درحال عوض کردن
لباسش بود.
ال۱۱۵آ۳ تمام قطعاتش و نصب کردم ،به آرومی سر چکشیشو چرخوندم فقط یه گلوله نیاز داشت
از دوربینش به سوژه نگاه کردم. روبه رو تلویزیون نشسته بود و لبخند میزد نه لبخندش برام معنایی داشت نه اینکه میخام حس
زندگی یه انسان و بگیرم. با اصابت تک گلوله به پیشونیش لبخندش پاک شد. از روی زمین بلند شدم و
به همون آرومی که اومدم به همون صورت هم از طبقات رفتم پایین سوار پرادو مشکی رنگم شدم و سمت خونه
حرکت کردم گوشی از روی صندلی کمک راننده برداشتم و شماره جونگ کوک و گرفتم
+بله؟
: جونگ کوک ترتیبشو دادم
+ ممنونم جین
: کاری نکردم داداش فقط یه چیزی من دارم می رم خونه
+ باشه
: خداحافظ
+خداحافظادامه دارد........
امیدوارم که از این پارت هم خوشتون بیاد
ووت و کامنت فراموش نشه
KAMU SEDANG MEMBACA
DIRTY BLOOD
Romansaداستان درباره دو باند مافیایی ماهر هست که قراره با هم کار های زیادی انجام دهند....... کاپل : لیزکوک ، تهنی ، جینسو ، رزمین ژانر : عاشقانه ، مافیایی ، انتقامی ، اکشن و........