پارت ۶

1K 100 67
                                    

جنی موهاشو پشت گوشش انداخت
جین نزدیک جنی شد و روبه لیسا و دوستاش گفت بفرمایید

بشینید و از خودتون پذیرایی کنید

لیسا ، رزی و یجی روی مبل نشستن

جین سرشو نزدیک جنی کرد و گفت
تو هم برو دستت و پانسمان کن و یه دوش بگیر و بیا

جنی سرشو تکون داد
و از سالن خارج شد و دکمه آسانسور و زد و تا رسیدن آسانسور سرشو انداخت پایین وقتی در آسانسور باز شد
وارد آسانسور شد و دکمه طبقه دوم و فشار داد به آسانسور تکیه داد و به رفتار چند دقیقه پیش تهیونگ فکر کرد
آخه چرا باید تهیونگ نگرانش میشد ، حالا هر چیزی باشه
نگرانی تهیونگ برای جنی لذت بخشترین بود
لبخندی گوشه لبش نشست
آسانسور به طبقه دوم رسید و جنی از آسانسور خارج شد و وارد اتاقش شد
اول از همه کفشاشو در آورد و گوشه ای انداخت
کتشو در آورد و روی تخت انداخت به سمت حموم می رفت که با صدای در وایستاد

+ بلههه

_ جنی منم می تونم بیام تو

+ اره

تهیونگ در اتاق و باز کرد و با وسایل پانسمان وارد اتاق جنی شد
تهیونگ به وسایل اشاره کرد و گفت

اومدم دستتو پانسمان کنم

جنی به دستش نگاهی انداخت و گفت
ممنون ، ولی فکر نکنم که احتیاجی به پانسمان داشته باشه

تهیونگ با لحن عصبانی و سردی گفت
تو دکتر نیستی که تشخیص بدی دستت احتیاج به پانسمان داره یا نه

_ اوکی دکی جون بیا پانسمان کن و آروم با خودش زمزمه حالا چرا عصبانی میشی

به سمت حموم رفت تهیونگ هم پشت سر جنی راه افتاد هر دو وارد حموم شدن جنی روی سکوی وان نشست
تهیونگ وسایلشون روی سکو گذاشت و جلوی پای جنی زانو زد
قیچی رو برداشت و بانداژ و پاره کرد و شروع کرد به ضدعفونی کردن دست جنی
جنی تمام مدتی که تهیونگ داشت دستشو ضدعفونی می کرد بهش خیره شده بود لبخندی زد که ناگهان تهیونگ سرشو بالا آورد و با نگاهش جنی غافلگیر کرد
جنی نگاهشو دزدیو موهاشو پشت گوشش انداخت ، تهیونگ پوزخندی زد و به کارش ادامه داد
بعد از بستن بانداژ جدیدی دور دست جنی از روی زمین بلند  شد و همینطور که وسایلشون داخل جعبه می زاشت گفت نزار به دستت آب بخوره ، باشه؟
_ باشه ، ممنون
+ خواهش
تهیونگ نگاهی به جنی کرد و از حمام خارج شد

جنی موهاشو با کش بست و لباس مجلسی رو از تنش در آورد و زیر دوش رفت و آب سرد و باز کرد
تهیونگ در و باز کرد که با جونگ کوک روبه رو شد
اخمهای جونگ کوک تو هم رفت

_ تو اینجا چیکار می کنی؟

+ اومده بودم دست جنی رو پانسمان کنم

جونگ کوک نفسشو بیرون داد
_ بسیار خوب

و از درگاه در کنار رفت تا تهیونگ از اتاق خارج بشه و بره
و تهیونگ منظور کوک و فهمید و از اتاق خارج شد و به سمت اتاق خودش قدم برداشت
کوک وارد اتاق جنی شد و در و بست به سمت تخت جنی رفت ، روی تخت دراز کشید
جنی از حموم خارج شد ، در حموم و بست و برگشت که جونگ کوک و روی تختش دید  و با خودش گفت این خودش تخت نداره
چرا هی می‌ره  میاد روی تخت من دراز می کشه
جنی به سمت جونگ کوک رفت و با دستش روی سینه جونگ کوک ضربه ای زد

DIRTY BLOOD Where stories live. Discover now