پارت 01

134 28 5
                                    

جییییمممممیییییینننننن
جیمین پاشووووو

آروم آروم چشم راستم رو نیمه باز میکنم و گیج به اطراف نگاه میکنم
بکی با لبخند نگام میکنه و موهام و ناز میکنه
از نوازش هاش دوباره چشمم رو میبندم که بخوابم
یهو از پشت زد تو سرم
با ناله رو تخت نشستم و با چشم های دلخور و لبای آویزون نگاش کردم
فکر کنم از شدت کیوتیم ضعف کرد و لپم رو کشید
و گفت: پاشو برو حموم و بیا پایین صبحانه بخور امروز اولین روز مدرسته واییی خیلی هیجان دارم
با پوکری نگاش کردم و گفتم : بکی من الان 10 امین سالیه که دارم میرم مدرسه برای گفتن اولین روز مدرسه یکم دیر نیست؟🤔
بکی با لب آویزون گفت :مگه تو چند بار تو عمرت اولین روز ورود به دوم دبیرستان رو داری 😢
رفتم و بغلش کردم و گفتم : باشه حالا ناراحت نشو ددیت میاد میبینه منو میکشه😈
اومد جوابمو بده که دویدم تو حموم
میدونستم که اگه بمونم نمیتونم حریف زبون و بی حیاییش بشم اخه مامی هم انقدر بی حیا مگه داریم
تو حموم موهامو شستم و زیر دوش رفتم تا یکم بدنم ریلکس کنه
تو آیینه به خودم نگاه کردم قیافه خوبی دارم و تو مدرسه فن هم دارم البته این زیبایی رو تا حدی به لبام مدیونم لعنتی خیلی سکسیه
تصمیم گرفتم تا خودم خودمو تو حموم نکردم از حموم بیام بیرون
وارد اتاقم شدم و باکسر مشکی ام رو پوشیدم و با حوله موهامو تا یه حدی خشک کردم
بکی همیشه میگه موهامو خشک کنم سرما نخورم
ولی من خودم اینحوری خوشم میاد لعنتی مو خیس تو چشم خیلی سکسیه تازشم هوا خوبه و ادم سرما نمیخوره
من توی دبیرستان AL درس میخونم و رشتمم خوانندگی ووکال هست دبیرستان ما خیلی شاخه و باید با رتبه بالایی و استعداد زیادی واردش شد
البته یه دبیرستان فول آپشنه خوابگاه آشپزخونه سلف استخر باشگاه و خیلی چیز های دیگه داره بچه های اکیپ من همشون خوابگاهین چون خانوادشون تو سئول زندگی نمیکنن البته اکثر دانش آموز ها به همین شکلن
منم امسال تصمیم گرفتم که خوابگاه بگیرم چون واقعا دوست دارم زندگی تو خوابگاه رو تجربه کنم
ددی و بکی هم قبول کردن
ساعت رو نگاه کردم خوبه نیم ساعت وقت داشتم
آماده شدم و ساکم رو اروم اروم پایین پله ها کشیدم و وارد حال شدم
به سمت آشپز خونه رفتم و رو صندلی نشستم
چانیول : جیمینا چطوری؟ هیجان زده نیستی؟
با ذوق گفتم: وای ددی خیلی وقت بود دلم میخواست تو مدرسه خوابگاه بگیرم فکر کن شبانه روز پیش رفیقامم خیلی کیف میدهه
بکی با ناراحتی گفت : تو واقعا انقدر راحت ما رو کنار گذاشتی
بعد اشکای فیکشو پاک کرد و گفت : چانیییییی من همون جیمین کوچولومو میخواممممم
چانیول با لبخند پاشد و همسر زیباشو بغل کرد و گفت: بکهیونا جیمین باید مستقل زندگی کردن رو یاد بگیره
چشمام رو ریز کردم و گفتم : البته اگه اون حرفایی که دیشب درمورد دیت رفتن دوتاییتون و مسافرت رفتن رو فاکتور بگییررییممم آره نیتتون مستقل شدن منه
بعد با خباثت خندیدم
بکی : یییهههیییی تو فالگوش وایسادی
گفتم: نو نو نو صدای شما خیلی بلند بود بعدم این همه پنهان کاری نداره که بگین بعد مدت ها میخواین یه سکس پر سر و صدا کنین باور کنین من چیزی نمیگم😈
بکی در افق محو میشود چانیول با یه نگاه افتخار امیز به من در دلش زمزمه میکند این بچه چه خوب به باباش رفته
بعد خوردن صبحانه و گرفتن ساک و کوله به سمت بی ام دبلیو خوشگل ددی رفتیم و سوارش شدیم تو ماشین گفتم :حالا نیاز نبود هر دوتون بیاین خودم میرفتم
بکی: جیمینی میخوام تا مدرسه باهات بیام و مدرسه رفتنت رو ببینم
با یه لبخند از پشت ماشین بغلش کردم و لپشو بوسیدم بعد از یه ربع به دبیرستان AL رسیدیم
از ماشین پیاده شدم بعد از گرفتن کلی سفارش ایمنی ازشون خداحافظی کردم
وارد دبیرستان شدم و گوشیم رو در اوردم و به هوسوک زنگ زدم
من: هوسوکا کجایین؟
هوسوک: ما داریم شماره اتاقامونو میگیریم
همون سالن ورودی
با گفتن اوکی دارم میام گوشی رو قطع کردم
خواستم حرکت کنم که یکی گفت : ببخشید
به سمتش برگشتم یه پسر کوچولو بود اخی دندوناشو شبیه خرگوشه چقدر این بچه خوشگله فک کنم ورودی جدید باشه
با لبخند نگاش کردم که گفت: من.. من تازه واردم
ن.. نمیدونم باید کجا برم
با لبخند گفتم : وای تو چه کیوتی. من کمکت میکنم همراهم بیا. اسمت چیه؟
متوجه شدم که با لحن صمیمی ام کمی از استرسش کم شد و لرزش صداش قطع شد
با لبخند گفت : اسمم جونگ کوکه تازه به این مدرسه اومدم
من: اسم منم جیمینه پارک جیمین میتونی جیمینی هیونگ صدام کنی. من دارم برای خوانندگی ووکال میخونم و جزو دنسر ها هم هستم. تو چطور؟
جونگ کوک : منم برای ووکال اینجام ولی هنوز دنس رو شروع نکردم ولی میدونم توش استعداد دارم میخوام اینجا هر دو رو کامل یاد بگیرم
با لبخند گفتم :خیلی هم عالی
در همین حال به سالن رسیدیم و هوسوک رو دیدم با جونگ کوک به سمتشون رفتیم
وقتی جین هیونگ منو دید اروم دادی کشید و سمتم اومد بقیه هم که متوجه من شدن سمتمون اومدن و همو بغل کردیم
گفتم: بچه ها این بچه تازه وارده و یه جورایی دوست جدیده منه اسمش جونگ کوکه
جین :وای خدایای چقدر کیوتی نامجونا نگاش کن چه کیوته نمیشه بچمون باشههه
جیهوپ پر انرژی سمتش اومد و دستش رو گرفت و تند تند تکون داد و گفت: من جیهوپم خیلی خوشبختم از دیدنت و همین طور تکون داد
کوک هم با یه قیافه در افق محو شده سرش هی تکون میخورد
یونگی هم جلو اومد و یه مشت تو بازوش زد که باعث شد از شوک خارج بشه و بعد بهش خوشامد گفت
جونگ کوک تعظیم کرد و گفت: سلام جئون جونگ کوکم برای رشته خوانندگی ووکال و دنس اینجام و دوم دبیرستانم
باشنیدن این حرف هممون بهش هجوم بردیم و میگفتیم
جدی دومی. جهشی خوندی. اوه اوه خر خونی پس. اخ جون پس هممون دوم دبیرستانیم
در همین حال حرف زدن رفتیم تا شماره اتاقامونو بگیریم و ببینیم با کی هم اتاقی هستیم
خوب خداروشکر هممون تو یه طبقه بودیم
من اتاق شماره 31
جونگ کوک و جین هیونگ اتاق 33
نامجون و هوسوک اتاق 34
یونگی هم اتاق 36
به سمت اتاقامون راه افتادیم و کوک رو سمت خودم کشیدم و گفتم جونگ کوکا نامجون و جین هیونگ با همن
جونگ کوک با یه قیافه مبهم نگام کرد و بیشتر توضیح دادم : یعنی این که همو دوست دارن و تو رابطه ان
جونگ کوک یک دفعه هنگ کرد و قیافش انقدر کیوت شده بود که همون لحظه لپش رو کشیدم
گفت: آم خوب راستش تا حالا از نزدیک ندیده بودم این جوری
بعد هم خرگوشی خندید
گفتم: اره اولش یکم عجیبه اما کم کم برات عادی میشه خوب اشکالی نداره که با هوسوک هم اتاقی بشی تا اون دو تا با هم تو یه اتاق باشن
دیدم که گوشاش یکم سرخ شد و گفت : ن... نه چه اشکالی خیلی هم عالی
این موضرع رو به بچه ها هم گفتم و نامجین از جونگ کوک تشکر کردن

......................................................................
خوب اینم اولین پارت
عشق های من اگه فیکمو دوست دارین و خوشتون اومد بهم ووت بدید و کامنت بذارید تا بتونم سلیقه هاتونو بدونم و داستان رو براتون قشنگ ترش کنم

راستی یچیز بگم خودم حس میکنم الان ممکنه فکر کنید جونگ کوک خیلی کیوت و گوگولیه پس باتمه
باید بگم نه اینطور نیست کوکی به دلیل 16 ساله بودن گوگولیه کم کم به یه ددی جذاب تبدیل خواهد شد😈😈😈

Your Eyes Donde viven las historias. Descúbrelo ahora