•چپتر پنجاه و دو•

2.1K 401 83
                                    


جیمین و تهیونگ به دوتا سیگاری که رو به روشون گذاشته شده بود، خیره شدن.

«اشکالی نداره، یه بار بهتون آسیبی نمی‌زنه. در ضمن اینجا پارتیه و باید بهتون خوش بگذره و چیزای جدید رو امتحان کنید، مگه نه؟»
رو به دوستش که قطعا باهاش موافق بود کرد.

جیمین به تهیونگ زیر لب گفت: «اونا بهمون گفتن که اینکار رو نکنیم.»
«اونا که داخلن و قرار هم نیست بیرون بیان، چجوری قراره بفهمن؟»
«ولی اونا گفتن-»
«خب، جیمین من درباره‌ی تو نمی‌دونم ولی دوست پسرِ من رئیسم نیست. از این گذشته، تو و یونگی حتی یه رابطه‌ی رسمی هم ندارید، چجوری می‌تونه بهت بگه که چیکار کنی؟»

جیمین به حرف‌های تهیونگ فکر کرد، نگاهش به ’رول‌های سرطانی’ای که توی دست سال بالایی‌ها قرار داشت دوخته شده بود.

«فکر کنم یه دونه ضرری نداشته باشه...»
«بفرمایید!»
یکی از سال بالایی ها لبخند زد و اون یکی برای هر دو پسر سیگاراشون رو روشن کرد.

یونگی از شدت صدای بلند موسیقی کنار جونگ‌کوک داد زد: «شاید بهتر باشه بریم و یه سری به جیمین و تهیونگ بزنیم»

«اوه، آره بیا بریم.»

--------------------------------------
می‌شه یکم کامنتا و ووتا بیشتر باشن؟ :(

Letters to my senior crush || YOONMINWo Geschichten leben. Entdecke jetzt