استراحتِ نهار تنها زمانی بود که اونها میتونستن همدیگه رو توی مدرسه ببینن، در نتیجه زمانی که داشتن نهار میخوردن و از استراحتشون استفاده میکردن بیش از حد در حال لاس زدن بودن؛ جیمین خودش رو روی یونگی میکشید و در مقابل یونگی زیر لب فحش میداد.
برای چهار کلاس آخر، جیمین مدام به ساعتش نگاه میکرد و منتظر بود که زنگ به صدا در بیاد.
بالاخره زمانی که واقعا صدای زنگ رو شنید با نهایت سرعت از کلاس خارج شد و به طرف ماشین یونگی رفت.«همم، بیبی صبر کن تا خونه رو رانندگی کنم باشه؟»
جیمین آهی کشید، نفسش رو بیرون داد و گفت: «پس زود باش»یونگی به طرف خونه رانندگی کرد و پرسید: «به هر حال،چرا یه دفعهای اینقدر مشتاق شدی تا با من بری توی تخت؟»
«ن-نمیدونم، فقط میخواستم ببوسمت»٬«جیمینا»
«هوم؟»
یونگی پشت چراغ قرمز متوقف شد، انگشتهاشون رو در هم پیچید و گفت: «هر موقع که آمادهای بهم بگو، میدونی که تمام تلاشم رو میکنم که مراقبت باشم.»«هیونگ، فکر کنم من آمادم»
--------------------------------------
cHeRa eNgHadr kOotAh bOod
YOU ARE READING
Letters to my senior crush || YOONMIN
Fanfictionجیمین به صورت مخفیانه توی لاکر کراش سال بالاییش نامه میذاره. برای رو در رو صحبت کردن با کراشش زیادی خجالتیه. [چپتر ها کوتاهن] -جیمین: یه سال پایینی 15 ساله و یونگی یه سال بالایی 19 ساله ست. •ترجمه ی فارسی• Credit: btswritings