Jinبعد از رقص دو نفره عروس و داماد داشتم اطراف نگاه کنم که با نامجون چشم تو چشم شدم !
تو چشماش میشد پشیمونی رو دید !
تو چشماش میشد عشق رو دید !
تو چشماش میشد مهربونی رو دید !اما اون لحظه که با حرفاش داغونم کرد بهم گفت هرزه باید فکر اینجاش هم میکرد !
هه به منی گفت که خودش اولینم بود !بعضی از آدما شاید حتی 10 سالم هم همراهشون باشی اما وقتی میفهمی در واقع چه شخصیت پلید و ناپاکی دارن که لازم به کمی اعتماد و اعتبار داری !
همیشه من آدم مهربونه داستان بودم حالا میخوام مثل بقیه پلید و ناپاک باشم !
دیگه نمیخوام کسی باشم دور انداخته میشه میخوام کسی باشم که دور می دازه !
حالا فهمیدم کیا دوستن کیا دشمن !
دستی رو دستم حس کردم !
صاحب دست جیسو بود !جیسو با لبخند : سلام اوپا ببخشید تو فکر بودید مزاحم شدم ؟
با لبخند کوتاهی : سلام جیسو شی نه چطور ؟
جیسو با لبخند : راستش من اومدم بهتون بگم قبول میکنم !
با خوشحالی : واقعا این خیلی عالیه ؛ عااا بریم برقصیم ؟
جیسو با لبخند بزرگی : البته :)
باهم به سمت جایی که برای رقص تعیین کردن رفتیم در کنار زوج ها شروع کردیم به رقص !
خیلی سعی کردم به اون عوضی نگاه ندازم ولی چشمام ناخودآگاه چشم های اون رو پیدا میکرد !
جیسو دم گوشم با صدایی آروم : منم از کسی جدا شدم و میخوام یکم اون زجر بکشه !
با لبخند : همدردیم پس
اهنگ تموم شد از هم جدا شدیم اون به سمت میزه خودش و منم به سمت میزه خودم !
جیمین و چانیول که خبری ازشون نبود
سهون و لوهانم رفتن
فقط من و هوسوک و جونگین بودیم !با لبخند : هعی جونگ تو هوسوک ببر من باید جیسو ببرم !
هوسوک با لبخند : قبول کرد دوست دخترت شه ؟
جونگین با لبخند : فک کن قبول نکنه حتی اگه جین به من پیشنهاد میداد با کله قبول میکردم !
هوسوک با لبخند : دل نیست که دریاست رو همه کراش داره ! تو مگه دو ساعت پیش عاشقه اون پسر چشم گنده عه نبودی ؟
با خنده : خاک تو سرت رو منم کراش داشتی ؟ من هیونگتم ! هیونگ !
جونگین با خنده : عه راست میگید :)
با لبخند : فعلا گایز
به سمت میز جیسو رفتم با گفتن اینکه " میخوایی بری خونه ، من میرسونمت "
ESTÁS LEYENDO
𝑰 𝒕𝒉𝒐𝒖𝒈𝒉𝒕 𝒕𝒉𝒂𝒕
De Todoدارم سعی میکنم که فراموشت کنم ولی همزمان هنوزم منتظرم که بیای...🥀❤️🩹