چپتر3: دریافت پیشنهاد ازدواج

27 12 0
                                    

وی وی راهی برای خروج از این معضل نداشت. فرار کردن  و  ترسیدن  روش  قهرمانها  نیست. ایستادن در اونجا هم بیشتر شبیه روش راهزنها به نظر می رسه. بنابراین، وی وی سریع تصمیمی گرفت. لباسهاش رو بالا برد و نشست.
وقتی شخصیت ها در «سفر رویایی در رودخانه ها و دریاچه ها» می شینن، می تونن استراحت یا برای ساخت قدرت درونیشون مراقبه کنن و نوع دیگه مثل  کاری  که  وی وی  الان  داره  انجام     می ده، می شینن تا یه دکه ی فروشندگی برای فروش آیتم ها درست کنن.
وقتی  وی وی  اسم غرفه  رو  با عنوان «فروشگاه تسهیلات دارویی» تایپ کرد، همه ی  بازیکنای اطراف اون ساکت شدن. وی وی به سرعت یه «داد» تایپ کرد: «بیایید و نگاهی بندازید، داروهای تازه ای که توسط یه درمانگر  رده بالا  ساخته شده، ارزون  به  فروش  میرسه  و  20 درصد  آف خورده!»
به محض پخش شدن این جمله، همه ی بازیکنایی که در اصل منتظر دیدن هیجان بودن، یدفعه پرشور شدن.
این باید یه شوخی باشه، هیچ فروشگاه دارویی در سیستم ربات وجود نداره که داروهای ساخته شده توسط درمانگرهای رده بالا رو بفروشه و فقط می تونی توسط هیولا یه قطره ازش رو بدست بیاری. اونها خیلی با ارزش هستن. حتی اگه چنتا درمانگر سطح بالا  هم  وجود  داشته باشه، اونها فقط در خدمت صنف خودشون هستن. تعداد خیلی کمی از افراد داروی  خودشونو  برای  فروش بیرون میارن. به طور  غیر منتظره ای، در  حال  حاضر  داروی سطح بالا  با  قیمت ارزون  فروخته     می شه! بازیکنای روی پل پرندگان ورمیلیون هیجان زده شدن و بلافاصله هجوم آوردن. توی یه چشم به هم زدن، اونها قهرمان قرمز پوش رو بین جمعیت غرق کردن.
سدان ازدواج رد شدن و به سرعت اونجا رو ترک کردن. بنا به دلایلی، سدان ازدواج که در تمام مدت به کندی حرکت می کردن، با رسیدن به پل یدفعه سرعت گرفتن  و  توی  یه چشمک بهم زدن، در انتهای دیگه ی پل ناپدید شدن.
دربین دست و پا زدن های اونا، داروهای وی وی هم به سرعت فروخته شد. با دیدن اینکه دیگه هیچی برای هیجان وجود نداره، بازیکنا  هم  یکی  بعد  از  دیگری  پراکنده شدن. پل پر جنب و جوش پرندگان ورمیلیون که معمولا افراد کمی به اونجا میان مگه اینکه عروسی ای برگزار بشه، تنهایی خودشو بازیافت.
وی وی مغازه اش رو بست و بلند شد. اون در آستانه رفتن بود  که دید  شخصی  در  انتهای  پل اونو صدا می کنه.
«رید وی وی (رید فروتن).»
وی وی به اون بازیکن نگاه کرد.
اون شخص در زیر درخت بید کاشته شده در کنار انتهای پل ایستاده بود. باد  ملایم  شاخه های بید رو به آرومی حرکت می داد. مردِ ایستاده در  زیر درخت روپوش سفید و بدون لکی پوشیده بود و یه گیوچین در دست داشت. آستین ردای اون در باد شناور بود، آزاد و بی بند و بار به نظر می رسید.
چشمای وی وی از قبل توسط اون هیپنوتیزم شده بود.
البته، اون به خاطر اینکه مرد سفیدپوست خیلی خوش تیپ بود هیپنوتیزم نشده بود.  حتی  اگه اون خیلی خوش تیپ هم باشه، اما این پیکر سفید رنگ با گیوچین در بازی غیر معمول نیست. بعد از دیدن تعداد زیادی از اونها، آدم نسبت بهش بی احساس می شه.
بلکه، همه ی اینا به خاطر اون مرد بود. 
لبخندی از نایهه (چرا فقط یه لبخند نه).
استاد برتر سرور، لبخندی از نایهه. 
در این بازی، برای اینکه یه  استاد برتر  نامیده بشی، نه  تنها  نیاز  به  سطح بالا  داری، بلکه  باید تجهیزات قدرتمندی هم داشته باشی، باید در نبرد خشن باشی، باید حرکات دقیقی داشته باشی و مهمترین نکته اینکه، باید توی دنیای وقعی پولدار باشی.
به  خاطر  همین بود  که  وقتی  رید وی وی  برای اولین بار لبخندی از نایهه رو دید، نمی تونست جلوی ساطع شدن قلب از چشماش رو بگیره و به طور مداوم سکه های طلا از چشماش می پاشید بیرون.
استاد بزرگ!
آیدل!
بانکدار! (پولدار)
وی وی به پایین پل دوید و صورت خندانی رو تایپ کرد: «ملاقات با شما کمال افتخاره، برادر نایهه. داشتی منو صدا میزدی؟»
لبخندی از نایهه صدای اممم مانندی ایجاد کرد، و بعد ربات سیستم از وی وی در خواست کرد: «لبخندی از نایهه شما را به عنوان یه دوست اضافه کرد.»
وی وی سریعاً روی پذیرش کلیک کرد و لبخندی از نایهه رو اضافه کرد. این راحت نیست که لبخندی از نایهه رو به لیست دوستات اضافه کنی. لیست دوستان استادان درجه یک معمولاً در تمام طول سال بسته ست. وقتایی که وی وی افراد زیادی رو به لیستش اضافه می کنه اون هم بعدا برای مدتی اونو می بنده.

یه لبخند ملیح خیلی جذابهWhere stories live. Discover now