13

72 19 0
                                    

روز ها میگذشت و ما عاشق تر از

دیروز میشدیم.

هیچ موقع نبود که از هم خسته بشیم.

هیچ موقع نبود که وجودمون برای دیگری

تکراری بشه.

اون روزها می رفت کافه و منم

توی یه دفتر روزنامه کار میکردم

و شب که برمیگشتیم

باهم شام میخوردیم و بعضی وقتاهم

عشق بازی می کردیم.

𝑀𝑦 𝐿𝑜𝑣𝑒 𝑖𝑠 𝑑𝑒𝑎𝑑 𝐹𝑜𝑟𝑒𝑣𝑒𝑟 || ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈWhere stories live. Discover now