Is he crazy?

264 48 48
                                        

:تهیونگ

دوباره نه

: با توام پسر

قیافمو تو هم مچاله کردم و با اینکه نمیخواستم ولی به سمت صدایی که از پشت سرم می اومد چرخیدم : هیونگ

: بگو که ورقه ای که دزدیده شده کار تو نیس

لبمو به دندون کشیدم ، البته که کار من بود

: نه کار من نبود

با قدم های ارومش بهم رسید و درست جلوی روم ایستاد :میخوای به من دروغ بگی؟

لعنتی نگاهش چی داره که نمیتونم بهش دروغ بگم ، انقدر لبامو گاز گرفتم که فکر کنم جاش قراره تا شب بمونه بالاخره دندونامو از لبام جدا کردم و تمام معصومیتمو تو چشمام ریختم : این فقط یه بازی بود هیونگ ، خودت که میدونی وقتی بهت جرعت میدن باید انجامش بدی

با کشیده شدن گوشم صدام به هوا رفت: هیونگ ، نکن ، هیونگگگ ، جین هیونگگگ لطفا

همونطور که گوشم رو میکشید منو به سمت در میکشوند:  ورقه میدزدی؟ سوالای امتحانی به چه دردت میخوره احمق؟ درس خوندن انقدر برات سخت شده؟ باید به مادرت بگم

مادرم؟ هر چیزی باشه ولی این نه ، اصلا دلم نمیخواد ناامیدی رو تو چشمای شیشه ای مامانم ببینم

: هیونگ خواهش میکنم تنبیهم کن ولی به مادرم چیزی نگو

از حرکت کردن ایستاد: اخرین بارت باشه تهیونگ ، یبار دیگه شیطونیت رو ببینم از مدرسه به مدت سه روز اخراجت میکنم . نمیتونی اروم باشی؟ حداقل از جئون جونگکوک یاد بگیر ، اون هم تو کلاس شماست ببین اصلا صداش درمیاد؟

منظورش همون دیوونست؟

چشمامو تو حدقه چرخوندم: باشه

: خیلی خوش شانسی که مادرت تو رو بهم سپرده وگرنه قرار بود خیلی تنبیه بشی کیم تهیونگ
دستاشو جلوی سینش بهم گره زد : میتونی بری کیم

پوفی کشیدم و از قسمت مدیریت دور شدم و با دیدن یه کپه موی صورتی و صدای بهشتی ای که تابحال به غیر از اون نشنیدم مواجه شدم
: ته ته
لبخندی زدم :موچی کوچولو

میتونم بگم بعد از مادرم بهترین حس بغل کردن دنیا رو تو بغل موچی کوچولوم میتونم پیدا کنم

بعد از اینکه دستاشو از خودم جدا کردم به صورت خندونش خیره شدم : باز داشتی تو مدیریت بفاک میرفتی؟

خنده ی بلندی کردم و با گرفته شدن دستم به طرف جایی که میدونستم پاتوقمونه کشیده شدم

: هی پسر چطوری ؟

دستامو رها کردم و حرکت های حرفه ای که با هوسوک تمرین کرده بودیم رو مثل هرروز انجام دادم : عالی تر از این نمیشم

: دیدی گفتم اون یه باتم لعنتیه؟ بعد از بفاک رفتن حس عالی ای داره

درسته جیمین همیشه یه موچی کیوته ولی نمیشه از ساید هات و شرش گذشت جوری که به خودم میگم جیمین تاپ هات ترع

: هعی جیمین صورتت هوس مشتمو کرده؟

خندید ، حتی صدای خنده هاشم عالیه : یااا من از تو بزرگترم بهم احترام بذار

: میشه یه ذره خفه شید؟

به سکویی که روش نشسته بود نگاهی انداختم ،  بهترین دوستی که تابحال داشتم بعد از جیمین البته ترسناک ترین کسی که باهاش اشنا شدم :  یونگیا میشه انقدر زدحال نباشی؟

: لعنت به همتون ،تنها چیزی که دارم بهش فکر میکنم اینه که قراره تو این امتحان بفاک بریم

سرمو خاروندم و با چشمای گشاد شده به اکیپم نگاهی انداختم : کدوم امتحان؟

پوکر بهم زل زد : از این بهتر نمیشه

میتونم بگم وقتی همون لحظه صدای زنگ رو میشنوید بدترین حس دنیارو دارید

: فاعک

با هم به طرف کلاس راه افتادیم و وارد کلاس شدیم ، صندلی ها به شکل امتحانی چیده شده بودن ، سنگینی نگاهی باعث شد بجای پیدا کردن صندلیم به ته کلاس زل بزنم .

مثل همیشه هونجا نشسته بود ، سرتا پا سیاه پوشیده بود و کلاه سویشرتشو رو سرش کشیده  بود ، موهای سیاه بلند و فر شدش تو صورتش ریخته بود و چیزی که اون رو متفاوت تر از دیروز میکرد زل زدنش به چشمای من بجای زل زدنش به زمین بود و اون لبخند یه طرفه نیشخند بود؟

جئون جونگکوک ساکت واقعا دیوونست ؟ یا فقط داره ادای دیوونه هارو درمیاره؟

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Apr 19, 2023 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

Bloody ParadiseWhere stories live. Discover now