چانیول
رفتم پیش سهون ک ازش کمک بخوام ولی طبق معمول اون عوضی سرش تو گردن آهوش بود و داشت مارکش میکرد میخواست بره ولی نتونست اونا کلی وقت داشتن پس با ی سرفه اونا رو متوجه ی خودش کرد
/ای ببخشید و خواست از بغل سهون بیاد بیرون ک سهون همونجوری تو بغلش نگهش داشت و روب چان
؛هیونگ چرا حسودی میکنی خو توهم برو پیش دوست پسرت
-مگه اون توله سگ میزاره بغلش کنم چ برسه ب بوسیدنش
.؛اوه هیونگ چقد بیچاره ای
/اگه ب بک باشه ک تاابد نمیزاره ببوسیش
-ینی
؛تو ی غولی هیونگ پس اون روی سکسیت رو بهش نشون بده
/اوه ن
لوهان با شیطنت خودش رو تو بغل سهون حرکت داد ک سهون اهش دراومد بعد فوری دستاشو رو پهلوی لوهان گذاشت و تو گوشش
؛یواش لو نمیخوای ک جلوی هیونگ کارتو بسازم هومممم
لوهان قرمز شد و مشت ارومی ب سهون زد
-اه این لوس بازیا رو بزارین برای بعد
ب من کمک کنین
/اه میگفتم ی رقیب چطوره هومممم
؛چییی
-چی
/ی پسر خوب و کیوت بیار ک بک بترکه از حسودی ینی خودش میاد بغلت
-من ک کسی نمیبینم ک از هیونم خوشگلتر باشه
/ولی من ی پسر خوشگل میشناسم بهش خبر میدم نگران نباش همه چی درست میشه
و بلند شد از بغل سهون بیرون رفت سهون صداش در اومد ؛یاااا لوهاننن کجا
/کار دارم هونا
؛پس من چی
/ دوش اب سرد عزیزم
بعد چشمکی زد و رفت
؛اه هیونگ خدا بگم چیکارت کنه من چیکار کنم حالا
چانیولم بلند شد و رفتنی
-دوش آب سرد عزیزم من هر روز میگیرم
بعد رفت/بکییییی
.چیه لوو چی شده
/یادته گفتم پسر خاله ام داره میاد
.اره
/خب امروز داره میاد شب مهمونی بگیریم هوممم لطفنی
.باشه لو باشه
/وای خیلی خوشگله اگه ببینیش.باشه لوووو باسه
شب شد و کلی خوراکی و سوجو و ی دورهمی ساده پنج نفره لوهان رفته بود ک پسر خاله اش رو بیاره و بکم اصن ب چان رو نداد و سهونم همش منتظر آهو کوچولوش بود ک برگرده تو آغوشش تا تلافی کنه
ک با باز شدن درها لوهان اومد تو
/تادا من اومدم
او اینم پسر خاله ام
با ورودش بک تعجب کرد اون پسر واقعا خوشگل بود خیلی هم خوشگل و کیوت
«سلام من دو کیونگ سو هستم
؛سلام کیونگ من سهونم دوست پسر لوهان
-سلام من چانیولم از آشناییت خوشبختم
بک
چرا فقط چانیول چرا نگفت دوست پسرمه چرا
/بکککک
.هوممم
.اوه ببخشید سلام من بکهیونم
ب لجبازی چان اونم چیزی نگفت همه نشسته بودن بغل هم لو طبق معمول تو بغل سهون بود و چانیول روب روی کیونگ سو درسته کنار من بود ولی نگاش همش ب اون چشم باقالی بود
داشتم دیونه میشدم ک با چیزی ک دیدم مغزم سوت کشید
کیونگ روب چانیول لباشو لیس زد و کاملا اغواگرانه گفت
«چانیول شی ببخشید میشه صمیمانه حرف بزنیم
-البته
«تو خیلی هیکلی هستی ینی سیکس پک داری
با این حرفش همه چشما رفت رو کیونگ
-خب اره
«واو میخوام ببینم
و خواست سمت غولیم بیاد ک من بلند شدم و گفتم میرم میز رو میچینم
با رفتنم پچ پچا شروع شد ولی هیچی نمیفهمیدم داشتم دیونه میشدم پسره ای احمق
YOU ARE READING
هیولای خوشگل
Fiksi Penggemarcomplete پنج شاتی زیبا از #chanbeak #honhan ژانر : عاشقانه ،کمدی ،دانشگاهی بیون بکهیون هیولایی ک کل دانشگاه ازش میترسن و لوهانی ک عاشقه اما از وارد رابطه شدن میترسه