بند کفشمو ببند!

599 103 91
                                    

لطفا ووت بدین*~*

تهیونگ با قیافه ای هنگ کرده سرش رو کج

کرد:"ها...یه همراه؟ یعنی چی؟

کوک با چشمای باریک شده کمی مکث کرد و پک عمیقی گرفت و همینطور که با چشمای خمار  تو چشمای ته نگاه میکرد دود سیگار رو فوت کرد:"یه فاحشه مرد"
ته خشک شد........ ی فاحشه مرد...؟!
(*واسه همین از بچه پولدارا بدم میاد.*)

دستاشو مشت کرد(*هنوز پنج دقیقه نیست همو دیدیم چی داره واسه خودش بهم میبافه ؟
چرا باید همچین چیزای مزخرفی بشنوم؟*)
جدی......
ته اروم لب زد:"نه"
کوک  تعجب کرد:"چی؟"
تا حالا در مرز انفجار بودین؟ ته دقیقا همچین حسی داشت....و این حرف امگا دلیل محکمی برای ترکیدن این انفجار بود....بومممممممم
ته با خشم دستاشو محکم روی میز کوبوند:"خشگلی که خشگلی خب به درک که خشگلی!!!! (الان اعتراف کرد کوک خشگله🥺🤭)
:"گفتم همراه نیستممم"
یه حرفایی رو نباید وقتی یکی رو واسه اولین بار میبینی بهش بزنی اصلا حالیته این کارت ازار جنسیه؟"
کوک ی لحظه چشماش گرد شد ولی سریع به خودش اومد و دستشو برای بادیگارد های گارد گرفته بالا اورد

ته نفسی گرفت :"یادت ندادن قبل حرف زدن فکر کنی؟ خیلی بی تربیت و خودشیفته ای ها!!
یا نکنه ادمای معمولی مثل منو ادم حساب نمیکنی؟ها؟ تازه نباید جلو ادمایی که سیگاری نیستن سیگار بکشی!"
"چند وقته خیر سرشون قانونش رو تصویب کردن سیگار کشیدن تو جاهای بسته ممنوعه؟!"

کوک با خونسردی دود سیگارشو هوف مانند بیرون داد :"تموم شد؟"

ته دیگه رسما عربدهه کشید:"نه اصن تموم نشد"

کوک با نیشخندی لب زد:"باشه"...کامی دیگه از سیگارش گرفت و کمی مکث کرد:"الان چی؟ تموم شد؟"

(*دقیقا چرا عصبانیم؟*) ته با خودش فکر کرد وقتی دید دلیلی برای عصبانیت نیست  و انگار خیلی شلوغ کرده گیج شد... چرا داد زدم حالا؟....

با گیجی سری تکون داد:"فکر کنم الان تموم شد."
کوک پوزخندی زد..

ته با کلافگی دستی به موهاش کشید:"سگ توش....خواهشا نخند....."

خاکستر های سیگارشو اروم تکون داد و پک اخرم به سیگارش زد: با اینکه زودجوشی زودم اروم شدی".سیگارشو با ارامش توی جاسیگاریش فشار داد و لهش کرد و ابرویی بالا انداخت..."هنوزم لازمه عذرخواهی کنم؟"

ته کلافه چشماشو با انگشت هاش فشار داد:"ولش کن.....خودم میدونم نمیکنی...لابد ترجیح میدی بمیری تا بگی ببخشید و از این حرفها.."

کوک دستاشو بهم قلاب کرد:"هیم....حدست درسته....همچین الفاهای باهوش کم پیدا میشن"

ته دوباره گارد گرفت:"ببین دوباره داری بین الفاها و امگاها فرق میذاری.فکر نمیکنی باید بیشتر مراقب حرفهات باشی؟"

anonymous(Vkok)Où les histoires vivent. Découvrez maintenant