4

66 20 4
                                    

بوی درخت‌های همیشه سبز. صدای سوسوی باد. اما درد خاطرات مثل ابر سیاه روی سینه‌شون سنگینی میکنه.

درحال راه رفتن به سمت دریاچه جیهون دست‌های جونکیو رو محکم میگیره. محکم‌تر و محکم‌تر.
جونکیو زمزمه میکنه:
"جوری فشارم میدی انگار ریسمونم"

"نمیخوام دوباره گمت کنم، دیگه تحملش رو ندارم"

جونکیو انگشت‌هاشو آروم و پشت سر هم از میون انگشت‌های جیهون بیرون میکشه و کمی جلوتر ازش راه‌ میره.
جیهون تندتر راه میره تا بهش برسه و بعد جونکیو میدوه. انقدر میدوئن تا ریه‌هاشون مجبورشون میکنه وایسن.
به یه درخت تکیه میزنن. اسم‌هاشون روی تنه‌ی اون درخت کنده شده.

جیهون دستش رو روی تنه درخت و اسم‌هاشون میکشه " خاطراتم ازم فرار میکنن کیو، مثل تو"

1 of 112Where stories live. Discover now