"میگن ۱۱۲ تا فرشته هست که همیشه همراهتن." جیهون در حال نشستن کنار دریاچه گفت.
جونکیو هم کنارش نشست. هردو به قایق شکسته و دریاچه که نور خورشید رو انعکاس میداد خیره شدن.
جونکیو چشم از دریاچه برنداشت "با اینکه قایق شکسته هنوزم میترسم. میترسم که زمان همهچیز رو خراب کنه. امیدوارم اون ۱۱۲ تا فرشته حواسشون بهم باشه"
جیهون به جونکیو نگاه کرد:
"زمان چیزی جز خاطرهای که میسازیم نیست"و بعد بلند شد و دستش رو به سمت جونکیو دراز کرد:
"بیا برگردیم ، اتوبوسها دیر به دیر میان"