[ این قسمت : پدربزرگ کوانگ ]
بعد از گندی که تهیونگ زد حالا دیگه اون پسرا مجبور بودن به حرف باباهاشون گوش بدن و جای جالب ماجرا اینجا بود که اون دو پدر فداکار چیزِ چندان بد یا سختی از پسراشون نخواستن؛ تنها خواستهشون این بود که..
_ بعنوان سالگرد تولدِ 71 سالگی پدربزرگتون کوانگ، امسال بجای ما، شما دو نفر باید برید به لیبورگ!
این موضوع یکم نگران کننده بود از اونجایی که جونگکوک و تهیونگ اصلا پدربزرگشون رو به خاطر نمیآوردن و فقط عکس هایی ازش رو دیده بودن که یه مرد ارتشی و قدرتمند بود.
به گفته ی مادراشون پدربزرگ کوانگ مرد خیلی مهربون و فوقالعاده ای بود که به دخترهاش عشق میورزید ولی در عوض پدراشون به طور قاطع از اون پیرمرد متنفر بودن و میگفتن اون مرد حقیقتا یک هیولای ناشناخته ست که باید تو تابوت بپوسه.
بهرحال اون دامادها دل خوشی از پدرزنی که باهاش قرارداد بسته بودن که هر سال دو روز به خونهاش برن تا بهشون درس زندگی بده، نداشتن.
_ خیلی خوشحالم که به دیدنِ پدربزرگتون میرید، مطمئنم قراره عاشقش شین!
جیون عصر اون روز وقتی تهکوک داشتن برای رفتن آماده میشدن با خوش رویی به پسرا گفت و لبخند زد.
_ فقط سعی کنید زنده بمونید!
وقتی پیونگ داشت چمدون پسرا رو که مادراشون براشون آماده کرده بودن رو تو صندوق عقب ماشین جا میداد با نگرانی هشدار داد و رنگ از رخسار جونگکوک پرید.
_ بیخیال جئون، کوانگ قرار نیست به نوههای عزیزش سخت بگیره!
تیانگ این رو درحالی که داشت جعبهی کمک های اولیه، دفترچه راهنمای پرستاری و دوتا عصا رو داخل صندوقعقب میذاشت، گفت و باعث شد ابروهای تهیونگ بالا بپرند.
اونجا واقعا چه خبر بود؟
یعنی اون پیرمرد واقعاً به گفته ی پدراشون یه دراکولای شب پرست بود یا یه مرد خانواده ی خوش خنده که عاشق نوه هاشه؟
بهرحال جونگکوک یادش نرفته بود وقتی پارسال پدراشون از لیبورگ برگشتن پای پیونگ شکسته و تیانگ هم دو روز تو بیمارستان بستری بود، یه حس قویای بهش میگفت چیز خوبی در انتظارشون نیست اما به گفته ی تهیونگ اگه پدربزرگ کوانگ واقعا هم شرکی چیزی بود، اونوقت باباهاشون اینقدر بیرحم نبودن که پسراشون رو بفرستن تو دهن شیر.
این فقط یه تفریح دو روزه بود که بر طبق تخیلات تهیونگ قرار بود حسابی خوش بگذره و درحالی که آب پرتقال میزنن تو رگ لب ساحل دراز بکشن و رو تخت های سلطنتیِ خونهی پدربزرگ صفا سیتی کنند، اون پسر کلی برنامه ریزی کرده بود که چجوری به هر دوشون خوش بگذره اما جونگکوک نمیتونست اینقدر خوشبین باشه.
YOU ARE READING
Crush | T.K
Teen Fiction[Completed] همه چی از یه کراشِ ساده شروع شد. جایی که تهیونگ پسرخالهی خبیثِ جونگکوکه و میخواد بهش کمک کنه تا به کراشش برسه اما چی میشه اگه این وسط به جای رسوندنِ اون دو نفر به هم، خودش عاشق بشه؟! - عنوان: کراش. - وضعیت: اتمام یافته. - ژانر : کمدی...