Part 5♡

117 24 19
                                    


:Lisa

اون اینجا چیکار میکنه؟!مگه نباید الان سر کلاس باشه !!!
داشتم بهش نگاه میکردم که یهو باهاش چشم تو چشم شدم ...جونگ کوک بهم لبخند زد اومد به سمتمون
خدای من مطئنم این پسر جز جذابترین پسر هایی که دیدم لبخندش خیلی قش.. وای نه لیسا چته از تو بعیده سریع سرم تکون دادم که اون افکار لعنتی ازم دور شه

+ سلام مجدد

جونگ کوک گفت و خواست کنارم بشینه من هل کردم سریع رفتم اونور تر که خوردم به جنی غرق خواب که بلند شد یکم اطرافش نگاه کرد و این دفعه سرش و گذاشت روی شونه من و دوباره خوابید ... واقعا که خیلی عجیبه این دختر -_-

سرم و برگردوندم به جونگ کوک نگاه کردم هنوز ننشسته داره اروم میخنده منم خندم گرفته بود در حین خندم بهش گفتم بشینه

+ باورم نمیشه این همون دختری که صبح داشت من و راننده مو قورت میداد

هر دومون خندیدیم من گفتم

_ حالا اونطوریم نیست اما در کل یکم حساس و زود رنجه

+ یکم؟ مطمئنی؟

با خنده جوابشو دادم

_ اره .... راستی مگه کلاس نداشتی؟

+ داشتم اما معلمم گفت با این تاخیری که داشتم بهتره غیبت بخورمو از کلاس برم بیرون ، کلا همینجوری مدلش 1 دقیقه تاخیرم داشته باشی ازت نمره کم میکنه یا بیرونت میکنه مثل الان من ...

جونگ کوک پوکر فیس بهم نگاه کرد یک اههه بلند کشید ... تو دلم از این حرکتش خندم گرفت

+ شما چی چرا سر کلاس نیستین؟

_ عاممم خب مدیر گفت به خاطر تاخیر بهتره نریم تو کلاس چون اتفاقا معلم زبان کره ای ماهم مثل معلم تو خیلی حساسه روی تاخیر
بعدشم خیلی بد میشد روز اول تاخیر داشته باشیم...

+ معلم زبان کره ای!!! اسمش چیه؟

_ فکر کنم ...

یهو جنی سرشو از روی شونم برداشت دوباره محکم سرشو روش گذاشت و یک غری زیر لب زد که باعث شد من اروم تر حرف بزنم...

_ فکر کنم گفت خانم سونگ

+ جدی؟؟؟منم الان با خانم سونگ داشتم
که بیرونم کرد پس یعنی شما تو کلاس منین ؟؟ کلاس یازدهم B؟

_  اره دقیقا کلاس B

اوه مای گاددددد چرا من انقدر الان خوشحالممممم و ذوق کردم احساس میکنم یک گالن ادرنالین بهم تزریق شدهههههه....

× نمیشه ساکت شیننن از اون موقع دارین حرف میزنن نمیگین یکی اینجا خوابههه؟؟

جنی بیدار شد این جمالت تو صورت من توپید منم که چون عادت دارم به این اخالقش خیلی سرد جوابش دادم

My heartbeatWhere stories live. Discover now