| Part 6 ; پارت ششم

180 26 0
                                    

یک سال شده جنی بهتره از اینجا بری -تهیونگ

گفتنش برای تو راحته -جنی

فقط اگه جنی میدونست چقدر برای منم سخت گذشته

شکسته شدن قلبش توسط کسی که حتی فکرشو نمیکردم

منظورم اینه که جنی دوست دخترش نیست ولی یکی از بهترین دوستاشه

پس چطور تونست اینجوری بزاره بره ؟


باید سالگرد‌ رابطه شون میبود
پس اینقدر الکل نوشید تا اینکه دیگه نتونست خودشو کنترل کنه

جونگکوک اونو به خاطر آرزوهاش ول کرده بود

قابل درک نبود که میخواست به آرزوهاش برسه
اون فقط باید اجازه میداد که جنی منتظرش باشه

واقعا نیاز داشت که کنارش بزاره ؟

دوباره من اینجام
و سعی میکردم به جنی دلداری بدم

در حالی که توی این راه دارم به خودم آسیب میزنم
میخوام بهش بگم همه چی رو فراموش کنه

اما فکر نکنم اون بخواد همچین چیزی رو بشنوه

همچنان داشتم به چهره زیباش نگاه میکردم وقتی به خاطر نوشیدنی زیاد و مست بودنش داشتم روی تخت میزاشتمش

ما توی خونه ای هستیم که من اسمشو خونه دوم گذاشتم

مکانی برای ما پنج تا دوست صمیمی

جنی معمولا برای نوشیدن مدام به اینجا میومد
و منم همیشه اینجا بودم تا اونو همراهی کنم

رزی و جیمین زندگی خوبی داشتن

منم همین طور

ولی جنی برای من خیلی مهمه

لعنتی اون به شدت برام جذابه
داشتم به چهرش نگاه میکردم که خیلی آهسته چشماشو باز کرد

الان در واقع هر دو داشتیم چشم تو چشم به هم دیگه نگاه میکردیم

اون اول بهم نگاه کرد و بعد صورتشو تکون داد
بعد نگاه چشماش سمت لبام رفتن که منم همین کارو کردم

چشمام رو بستم و صورتمو بهش نزدیک تر کردم که
در یک چشم بهم زدن منو به سمت خودش کشید و لباشو روی لبام گذاشت که اصلا نمیتونستم در برابرش مقاومت کنم

دوباره لبامو روی لبش گذاشتم و تمام احساساتم رو
روش ریختم 

میدونم که نباید ازش سوء استفاده کنم
اما خب منم رقت انگیزم

لعنت بهش

میخواستم دستش رو بگیرم و این تنها شانس منه
باید انجامش بدم

ولی من اینقدر جذبش شدم که نمیتونم متوقفش کنم
-

Baby One More Time Where stories live. Discover now