تو حیاط مدرسه گوشه ای جا خوش کرد و مشغول خوردن ساندویچ تون ماهی با نون تستش شد.
گازی ازش زد و از طعم خوب سس مخصوص داخلش هوم کشید.
با دیدن بچه قلدر های مدرسه روی صندلی پاهاش رو جمع کرد و سرش رو پایین انداخت.پسر هایی که یه سروگردن ازش بلندتر بودن جلو اومدن ، گوش های ترسناک و تیزشو به حالت وحشیانه ای عقب رفته بود و دمشون به طور شیطنت آمیزی حرکت میکرد.
پسری که وسط و جلوتر از همشون ایستاده بود دست انداخت و با چنگ زدن به دست هایبرید گربه ، ساندویچش رو روی زمین انداخت.جونگین با ترس عقب رفت و لب سرخش رو به دندون گرفت ، پسرها خندیدن : بچه نق نقو میخوای مامانتو صدا کنی؟؟؟
همشون باهم خندیدن ، جونگین بغض کرده بود ولی حلقه ی درخشان اشک توی چشاش بخاطر سر پایینش مشخص نبود.
پسر حرف خودش رو اصلاح کرد : اوه ، حواسم نبود!
تو که مامان نداری بچه سوسول!یکی دیگه از پسر بچه ها جلو اومد و گوش مخملیش رو کشید، جونگ اخی گفت و گوشش رو گرفت.
پسر چنگی به موهای جونگین زد و جلو کشیدش : خیلی ضعیفی بچه گربه!موهاش رو بیشتر کشید و روی زمین کنار ساندویچ خاکی شده انداختش.
هر سه پسر شروع کردن به زدن لگد های مکرر به شکم و کمر هایبرید کوچیک.
فقط و فقط داخل حیاط بزرگ صدای ناله و گریه های از روی درد جونگین و خنده ی قلدر ها میومد.چندین ضربه ی دیگه بهش زدن ، یکیشون خم شد و مشت محکمی توی صورت جونگین زد و ولش کرد.
از پشتشون صدای فریاد هایبرید گرگ شنیده شد : عوضیا چیکارش دارین؟؟جلو اومد و تک تک هایبرید های قلدر رو زد و سمتی پرت کرد ، جلو بالا سر جونگین خم شد و از روی زمین بلندش کرد : خوبی؟
بازم زدنت؟جونگین که گریه میکرد با لبای جلو داده سرش رو بالا و پایین کرد و چیزی نگفت.
هایبرید غر زد : آخه چند بار باید بهت بگم از خودت دفاع کن!جونگین با لب های لرزونش که کمی خون اومده بود زمزمه کرد : ولی اونا از من... بزرگترن..!
هایبرید گرگ برگشت و با نگاه غضبناکش به قلدر ها نگاه کرد : گمشین دیگه نخاله ها!
پسر ها از جاشون بلند شدن و سمت کلاس ها دویدن!
یکی از بدی های مدرسه ی هایبرید ها این بود ، هیچکس پیگیر حال هیچکدوم از بچه ها نمیشد چون برای هیچکس مهم نبود!هایبرید گرگ سر جونگین رو نوازش کرد : سال دیگه از اون یتیم خونه ی جهنمی میرم.
تورو هم با خودم میبرم...میریم باهم یه جای دور زندگی میکنیم.جونگین با لبخند شکسته به پسر روبهروش نگاه کرد : کریس من همیشه سربارتم!
کریس با انگشت به پیشونیه جونگین کوبید : کی اینو بهت گفته عقل کل؟
YOU ARE READING
𝕯𝖆𝖗𝖐𝖓𝖊𝖘𝖘
Fanfiction𝕹𝖆𝖒𝖊: 𝕯𝖆𝖗𝖐𝖓𝖊𝖘𝖘 𝕮𝖔𝖚𝖕𝖑𝖊: 𝖘𝖊𝖐𝖆𝖎 𝕲𝖊𝖓𝖗𝖊: 𝖈𝖗𝖎𝖒𝖎𝖓𝖆𝖑, 𝖍𝖞𝖇𝖗𝖎𝖉, 𝖆𝖓𝖌𝖊𝖘𝖙, 𝖉𝖆𝖉𝖉𝖞𝖐𝖎𝖓𝖐, 𝖘𝖒𝖚𝖙 𝕬𝖚𝖙𝖍𝖔𝖗: 𝖒𝖊𝖗𝖑𝖎𝖓 ☁︎☁︎☁︎☁︎☁︎☁︎☁︎☁︎☁︎☁︎𓃠 ɴᴄ-⓱ دنیای سیاه و سفیدی که جایی برای موجودات ضعیف نداره ، دن...