part 5

548 121 55
                                    

Kim Taehyung

October 5, 2019

همونطور که با غذاش بازی میکرد، وانمود می‌کرد که به حرفایی که خیلی سریع از دهن نامجون بیرون میومد، گوش می‌کنه.

جیمین مدتی قبل، از پر حرفی های نامجون راجب استاد ادبیات جدیدش، سرش رو روی میز گذاشته بود و تهیونگ برای اینکه هیونگش ناراحت نشه، سعی میکرد گوش کنه.

توی بیست و چهار ساعت گذشته، اون یه بند داشت راجب کراش جدیدش، استاد کیم حرف میزد..و هیچ جوری هم نمیشد دهنش رو بست!

"جیمین؟"

هر سه با شنیدن اسم جیمین از زبون فرد دیگه ای، با تعجب به پسری که حالا کنار جیمین ایستاده بود نگاه کردن.

جیمین چند ثانیه با بهت بهش خیره موند و بعد، سریع از روی صندلیش بلند شد که باعث شد صندلی با صدای بدی روی زمین بیفته.

"هوبییییی هیونگ!"

خودش رو توی بغل اون پرت کرد و مدت طولانی ای همونجا موند‌.

"اینجا چیکار میکنی؟..فکر میکردم نمیخوای بری دانشگاه"

تهیونگ بی حوصله به اون دوتا که گرم حرف زدن بودن نگاه کرد..جیمین خیانتکار با دیدن دوست قدیمیش، اونا رو فراموش کرده بود.

تهیونگ ترجیح میداد به جای صدای بلند جیمین و دوستش، دوباره به حرفای مزخرف نامجون گوش بده!

"امممم..جیمین معرفی نمیکنی؟"

هوسوک بعد از دقایقی گفت و به پسرایی که با نگاهشون به جیمین خنجر پرت میکردن اشاره کرد.

"اوه..این نامجونه..اینم تهیونگ"

نامجون و تهیونگ با اون پسر دست دادن و درست وقتی فکر میکردن که قراره از دستش خلاص بشن، اون حرف بعدیش رو زد.

"هی چطوره بیاین پیش من و دوستام؟..اونا آدمای باحالین"

نامجون میخواست خیلی مودبانه پیشنهادش رو رد کنه ولی قبل اینکه بفهمه، داشتن به طرف میزی دقیقا طرف دیگه ی سالن غذاخوری میرفتن!

"جیمین..احمق..تو چرا انقدر احمقی؟"

"خواهش میکنم آدم باشین..من هیونگم رو از چند سال پیش تا الان ندیدم..همونی که بهتون راجبش گفته بودم..اون بهم رقص یاد میداد"

به میز هوسوک و دوستاش رسیدن و با بی میلی دورش نشستن

"اینا یونگی و جونگ کوکن"

اونا با حالتی معذب به هم سلام دادن و بعد جیمین و هوسوک که کنار هم نشسته بودن، دوباره غرق حرف زدن شدن..و باعث شدن جَو سنگینی برای چهار پسر دیگه به وجود بیاد.

تهیونگ لحظه ای سرش رو بالا آورد و با پسر رو به روش، چشم تو چشم شد..آب دهنش رو قورت داد و سریع نگاهش رو به نامجون داد.

I Still Want YouWhere stories live. Discover now