Child of light | فرزند نور

Volume 1: Chapter 3 _ My teacher

....... معلم من .......

_________________________________________________________

با احساس خوشایندی، برگشتم خونه و دیدم که مادر شام رو آماده کرده.

_" عه برگشتی! کلاست چطور بود؟ خوب بود؟"

_" خیلی خوب بود! راستی، مامان امروز عنصر های  جادویی اصلی و فرعی‌ای رو که میخوام یاد بگیرم، انتخاب کردم."

_"آه! عزیزم زود بیا، پسرمون عنصرهای جادویی اصلی و فرعیش رو انتخاب کرده!"

به محض اینکه پدر خبر رو شنید، سریع گفت:
_" واقعا؟ پسرم جادوی باد رو انتخاب کردی؟"

_" معلومه که نه، مشخصه که پسرمون انتخاب کرده که جادوی آب رو یاد بگیره، درسته پسرم؟"

مامان با چشم هایی پر از امید بهم نگاه کرد..

مامانم جادوگر میانی عنصر آب و بابام جادوگر میانی عنصر باده. از لحظه ای به دنیا اومدم، اونها دارن درمورد اینکه کدوم عنصر جادویی رو باید به عنوان جادوی اصلیم انتخاب کنم، بحث میکنند.

دیدن اون چشمهای پر از امید‌، آه، دارم چیکار میکنم؟ اونا رو فراموش کرده بودم. مغز کوچیکم سریع راجع به اینکه چطور به اونها جواب بدم فکر کرد.

_" نه، نه، به هیچ وجه. عنصر جادویی اصلی که انتخاب کردم نه عنصر باد بود نه عنصر آب."

_" چی!؟ " هر دو شون با چشم هایی متعجب بهم نگاه کردن.

_" پس چی انتخاب کردی؟ عنصر خاک رو انتخاب کردی یا آتش؟ هیچ کدومشون برای پسر من مناسب نیست. تو حتی برای انتخاب عنصر جادوییت با من یا مادرت مشورت نکردی. این ماه از پول تو جیبی خبری نیست!"

بابا با نگاهی تهدید آمیز گفت:
_" تنت میخاره؟ کتک میخوای؟"

_" نه، نه. اینطور نیست. مامان، بابا ناراحت نباشید. عنصر آتش یا خاک رو انتخاب نکردم، عنصر نور رو انتخاب کردم. من بخاطر شما اینو انتخاب کردم!"

_" چی؟ به خاطر ما؟"

_" بله، البته که به خاطر شما دو نفر، بخاطر هماهنگی خانوادمون. اینطوریه، فکرش رو بکنید، اگر عنصر آب رو انتخاب میکردم، بابا ناراحت میشد. اگر عنصر باد رو انتخاب میکردم، مامان مطمئنا منو میکشت، پس من هیچ کدوم رو انتخاب نکردم. جادوی آتش و جادوی آب مامان متقابلا همدیگه رو سرکوب میکنن و ضد هم هستن، پس به خاطر مامان لطیف، زیبا و مهربونم، نمی تونستم اون رو انتخاب کنم. جادوی خاک و جادوی باد بابا هم متقابلا همدیگه رو سرکوب میکنن. پس بخاطر بابای زیبا، جذاب و قدرتمندم، احتمالا این رو هم نمیتونم انتخاب کنم. به همین دلیل من جادوی نور رو انتخاب کردم که مخالف جادوی بقیه توی خانواده نیست. از اونجایی که من به خوشبختی کل خانوادمون فکر میکردم، اینو انتخاب کردم!"