part 15

3.1K 602 61
                                    


کابوسی که از خواب ها گریخته بود خود را به زندگی مردم رسانده بود
تن زخمی که تا خوب شدن فاصله زیادی داشت
و کسی که تشنه خون مترسک بود
دراکولا

⬛⬛⬛⬛⬛⬛⬛⬛⬛⬛⬛⬛⬛⬛⬛

همه پنجره ها باز بود اما هنوز نفس کشیدن تو هوای زهری ای که مترسک توش بود سخت بود


هوا به طرز عجیبی سرد شده و میشد بوی خاک و بیشتر از قبل حس کرد

تهیونگ رو تخت اتاق خودش خوابیده بود

بدنش لخت بود و زخم های سربازش داشتن کم کم بهتر میشدن

و همش به لطف جادوی آریل بود

آریل دختری بود که به تازگی از اعماق اقیانوس آدما درش آورده بودن و چند روز تخت درمان بود اما الان حالش براش درمان تهیونگ کاملا خوب بود

دستای سفید و کشیدش و بالای سر و بدن خون آشام میچرخوند و ورد های مختلف میخوند تا بتونه زخم هاش و درمان کنه اما خودش هم میدونست قراره طول بکشه

درد و زخمی که مترسک بده به راحتی خوب نمیشه

باد خنکی تو اتاق وزید و دراکولا تو اتاق ظاهر شد

با دیدن بدن زخمی خون آشام نفس محکمی کشید اما آریل بهش توجهی نکرد و به کارش ادامه داد

دراکولا با صدای بلندی گفت: چطور اجازه دادید این اتفاق براش میوفته در حالی که میدونستید جنگیدن با مترسک و بلد نیست

آریل آروم چشماش و باز کرد و با آرامشی که تو چشمای زیباش بود گفت کسی که باید سرزنش کنی من نیستم


دراکولا با خشم گفت: پس تقصیر کدوم اشغالیه که این بلا سرش اومده

آریل دوباره چشماش و بست و گفت: بهتره از پادشاه و ملکه بپرسی من اینجا فقط یه درمانگرم

🟥🟥🟥🟥🟥🟥🟥🟥🟥🟥🟥🟥🟥🟥


جیمین وارد اتاق شد و همون لحظه شیطان محکم بازوش و کشید و گفت: میفهمی چیکار کردی؟ اون مرد معشوق دراکولاس نباید براش اتفاقی بیوفته اصن اینا رو حالیت میشه؟

هوای نفس هاش داغ و تلخ میشد مثل یه دلخوری عمیق

جیمین با عصبانیت دستش و کشید و گفت: ازم انتظار نداشته باش دلم براتون بسوزه چون سرنوشت هیچ کدومتون برام مهم نیست

شیطان که داشت از گستاخی فرشتش به ستوه میومد اون و محکم به دیوار کوبید و گفت: حواست باشه چی میگی تو از این به بعد ملکه منی باید اینجا بمونی باید جزو این مردم بشی یا نکنه بازم هوس برگشت به بهشت و داری

kookv scary night [ Completed ]Where stories live. Discover now