اینقدر با ناخنش با زخم ور رفت تا زخمش تازه شد و کمی خون از محلش بیرون اومد، بک دستشو روی زخم کوچیک روی بازوش گذاشت و خون هاشو دور زخم پخش کرد و هربار که کمی خون بیرون می اومد دوباره اینکارو میکرد.
صبح بود و هوای تازه به سختی به داخل وارد میشد و برعکس بوی رطوبت به راحتی به مشام میرسید.
خوابش نمی اومد و منتظر علامتی از سهون بود تا ازش برای پسر روبروش کمک بخواد.
حال پسر اصلا خوب نبود.***
سهون مسواکشو زد و کتاب آسیب شناسی رابینز و دو تا بیسکوئیت رو توی کیفش گذاشت.
_ بچه ها من زودتر میرم
هیچول خواب بود و شیوون سرش با نامه ایی که تازه از خانواده اش رسیده بود گرم بود.
سهون به بازخورد بچه ها لبخندی زد و کوله اشو برداشت.
باید پیش بک میرفت و خوراکی هاشو میداد انگار اینکار باید هرصبح انجام میشد.بعدش ی کلاس تشریح و ی کلاس انگل شناسی داشت و عصر هم با لیسا قرار داشت.
میخواستند به موزه ی دیرینه شناسی برند و سهون همه اطلاعات در مورد سنگواره ها و فسیلها رو خوب خونده بود تا لیسا رو تحت تاثیر نبوغ خودش قرار بده.
از پله های خوابگاه اومد پایین و دم در هوای سرد رو توی سینه هاش حبس کرد و به قسمت شرقی پشت دانشکده رفت، جایی که پنجره های کوچیکی روی کف زمین قرار داشتند و اونها پنجره های اتاق های زیرزمین بودند.
سهون طناب رو بلند کرد و سطل فلزی کوچیک رو بالا اومد.
طبق عادت همیشه دو تا بیسکوئیت، یک بطری عسل و باند گذاشت و اونو به پایین هل داد.وقتی صدای برخورد سطل به زمین رو شنید لبخند محوی زد و خواست از اونجا بره که صدای آروم بک اونو منصرف کرد.
_ حالش خوب نیست
سهون با اینکه نشسته بود اما بدلیل نور کم داخل نمیتونست اونا رو ببینه.
_ میتونی وصغیتشو برام شرح بدی
بک بالای سر پسر رفت.
_ قرمزی دستاش رفته به سمت قرمز پررنگ و خون مردگی بیشتر، تب و لرز داره و دیروز که خواستم پانسمانشو عوض کنم دستم بهش خورد پرخاش کرد و گفت درد زیادی داره و اینکه بوی عفونت میده
بک بازوشو جلوی دهنش گرفت و بعدش اونو پایین آورد.
_ کل اتاق داره بوی عفونت میگیره
سهون آهی زیر لب کشید.
_ همراه با ترشحات سفید مایل به زرد؟؟
بک عجله ی سهون رو حس کرد.
_ آره
سهون ساکت بود، داشت به درخت نارون بزرگ نگاه میکرد که کل محوطه شرقی رو احاطه کرده بود و نمیذاشت نور خورشید به اون قسمت ساختمون برسه.
بک از سکوت سهون خسته شد.
BINABASA MO ANG
• Unit ⓻⓷⓵
Horror• مینی فیک : واحد 731 •کاپل : سهبک • کایلو • شیوهان(فرند) • ژانْر : رومنس • تاریخی (جنگ جهانی دوم) • انگست • تراژدی • ترسناک ═════════════════════════ در تاریخ 1943 بکهیون وارد واحد 731 میشه، واحد 731 یک آوردگاه کار مثل هولوکاست یا آشویتس نیست که کا...