قسمت دوم: معامله

2.1K 741 427
                                    

توی سلف دانشکده نشسته بودن و سهون، با آرامش داشت ناهارش رو میخورد ولی چانیول، عین قحطی زده ها، داشت به غذاها حمله میکرد و هر بار سهون با گوشی ش پیام میزد و حواسش پرت میشد، یه تکه از غذاش رو برمیداشت و پرت میکرد تو دهنش که همین الان هم پره پر بود. سهون، به پشتی صندلی تکیه داد و پاش رو روی پاش انداخت و گفت:"حالا میخوای چکار کنی؟"

چانیول با دهن پر، گفت:"چیو؟"

-:"کلاس استاد بیون رو. میدونی که اگه بیای سر کلاس، پرتت میکنه بیرون. همین الان هم موقع راه رفتن گشاد راه میری. میترسم اینبار بزنتت کلا دیگه نتونی راه بری یا بخوای به یه امگا فکر کنی."

چانیول هر چی تو دهنش بود رو قورت داد و گفت:"نترس. من رو خودم کار کردم. بعد هم، من یه آلفا ام. نمیتونم اجازه بدم یه امگا اینطوری باهام رفتار کنه. اصلا همه اینا به درک، من پارک چانیولم، توی خاندان پارک بزرگ بودم. اگر بخوام جلوی یه امگا کم بیارم، دیگه رسما باید بیخیال خانواده م بشم چون طردم میکنن."

سهون سری تکون داد و گفت:"تو بیون رو نمیشناسی. افسانه های زیادی ازش هست. حتی خیلی ها میگن اون امگای رئیس دانشگاست برای همینه که برای خیلی از درس ها، تک استاده. مگه میشه یه دانشگاه ملی، برای چند تا درس، فقط یه استاد داشته باشه."

در حالیکه قاشق غذا رو سمت دهنش میبرد، گفت:"اون مارک نشده سهون پس امگای هیچ خری نیست... فعلا."

و قاشق رو کرد توی دهنش. سهون پشت چشمی نازک کرد و گفت:"مگه حتما باید مارک بشی که بشی امگای کسی. همینکه باهاش باشی، کافیه."

غذاش رو قورت داد و گفت:"اون بوی هیچ آلفایی رو نمیده پس با هیچ آلفایی نیست... فعلا."

سهون کلافه پوفی کرد و گفت:"باشه. اصلا کاری نداریم به این. سونگ جی یونگ سونبه رو دیدی؟ الان 8 ترمه که یه درس رو داره با استاد بیون برمیداره و نمیذاره پاس شه. چرا؟ چون ترم اول، از کنارش رد شده و بو کردتش. فقط به خاطر همین کار، هنوزه هنوزه تو یه واحد گیر کرده بگذریم که بقیه واحداش رو هم با بدترین نمره پاس شده."

چانیول قاشق رو توی ظرف پرت کرد و گفت:"من بیخیال نمیشم. من سر کلاس اون امگا میام و میشینم سر کلاسش. من یه پارکم. فقط یه بار چشم گفتم اونم بخاطر کارتای اعتباریم بود. حالا دارم کارتهام رو پس میگیرم و میدونی چیه؟ اگر این واحد رو حذف کنم و مامانم بفهمه، حتی دیگه برام شامپو بچه فیروز هم نمیخره. پس لطفا تمومش کن."

سهون متعجب گفت:"مگه تو شامپو بچه میزنی؟"

چانیول سرش رو انداخت پایین و گفت:"حتی برام صابون بدن هم نمیخرن یه ساله که مجبورم کنن که درس بخونم."

سهون بلند خندید و گفت:"پس وسطا بیا خونه ما. انواع صابونا برای مصارف مختلف رو در اختیارت میذارم."

Alpha + Omega = WE (Completed)Where stories live. Discover now