Part 2🌹:Destiny:)

945 77 62
                                    

گاهیون نگاهی به صندلی های خالی دور و برش کرد و دوباره با اخم و تلاش برای توجه نکردن به اون دختر جذاب و ددی طور گفت:

_نمیفهمم..اینجا صندلیا یه شکله و کلیم جا هست! بعدشم کی باشی که به من بگی توله؟ درست صحبت کن!

حالا که کمی به خودش مسلط بود، یه نفس و با سلیطگی حرفاشو گفت.
یوبین پوزخندی زد که دل دختر رفت و یه دستشو گذاشت روی کانتر و جلوی صورتش خم شد:

_میتونم امشب یه جای دیگه بشینم..ولی..

با دو انگشت دست دیگه اش آروم یه رشته از موهاش که از شونش روی سینه هاش آویز بود رو گرفت و همونطور که میزاشت پشت شونش و خیره مستقیم به چشماش گفت:

_همه میدونن من کیم توله..توله کوچولو..

گایون دلش یه جوری شد اما سعی کرد زیاد ضایع نباشه. باید ادای استریتا رو در می‌آورد پس گفت:

_خوشم نمیاد..ای..اینجوری بهم دست نزن!

یوبین توجهش جلب شد و آروم دستشو از موی دختر برد عقب.

کمی خم تر شد و با چشمای وحشیش نگاهش کرد:

_چرا خوشت نمیاد کیتن؟

گایون تعجب کرد!
فقط توی همین یک دقیقه که این شخص رو دیده ازش دوتا لقب گرفته بود!

بارمن نوشیدنیو جلوی گایون گذاشت و با دیدن یوبین دستشو با احترام گرفت سمتش:

_اوه سلام نونا!

دختر مقابلش با لبخندی که به سختی قابل دیدن بود باهاش دست داد:

_چطوری پسر؟

بارمن لبخندی زد:

_خوبم نونا.

و با صدا شدن توسط مشتری رفت اونطرف کانتر.

یوبین برگشت تا دوباره به دختر کیوتی که مثل یه گربه میخواست براش پنجول بکشه نگاه کنه اما با جای خالی و نوشیدنی دست نخورده اش روبه رو شد.

نگاهی به دور و بر چرخوند و ندیدش پس فقط پوزخندی زد و روی صندلی خودش نشست.

پسر بارمن که برای مشتری جديدش نوشیدنی گذاشته بود، برگشت اومد جلوش:

_امشب چی میخوری نونا؟

یوبین یه دستش روی کانتر بود و رخش سمت بارمن بود پس چرخید سمتشو همونطور که کراوات شلشو کمی سفت میکرد تا زیاد آویزون نباشه گفت:

_یه چیز سنگین، میخوام زود مست شم.

پسر نگاه متعجبی بهش کرد و بعد مکثی گفت:

_او..اوکی.

یوبین نگاهی بهش انداخت:

چش بود؟..

گایون همونطور که سریع کت بلندش مشکیشو تنش میکرد داشت سمت خروجی میرفت:
یکم دیگه اونجا میموندم اغوام میکرد..چرا انقد جذاب بود..

𝐌𝐈𝐍𝐄 [𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝]Where stories live. Discover now