هر چی صداش میکردم نمیشنید یا بی محلی میکرد
سرعتشو زیادو زیاد تر کرد اونقدر ک بهش نمیرسیدم و فقط از روی بوی خون میتونستم بدونم کجاست
دور شد خیلی عصبانیو ناراحت بودم
این همه اتفاق
یعنی مقصر من بودم؟ هیچکسم چیزی بم نگفت
که دورگه ام و ته هم همینطور
اما ته رو تاحالا اینطور ندیده بودم
بال یذره شاخ و چشمای قرمزنمیدونم چندساعت تو افکارم و دنباله ته گشتن غرق بودم که صدای خش خش از کنارم اومد نگاه کردم به بوته های کنارم نوک دستی معلوم بود زیر اون بوته ها
گرفتم محکم کشیدمش بیرون
ته بود با بدن برهنه بخاطر تبدیلش برهنه شده لباساش ذوب شدن بخاطر قدرتی ک ازاد کرد_ته ته
داشت میلرزید و جواب نمیداد
توی بغلم فشردمش و لباسمو دراوردمو براش پوشوندم در حدی ک پوشیده باشه_ته من عاشقتم اوایل نبودم الان هستم
بازم چیزی نگفت
عصبی بودم
دستاش دور گردنم انداخت و چشمتش بسته شدرنگ از رخم پرید
_ته؟
جواب نداد
_تهههه؟
_تهیونگگگگ؟
_تهیونگم؟
_چت شده پاشو تههه
اما جواب نمیداد
غش کرده بود
توی بغلم بلندش کردم و تا جایی ک تونستم از جام دویدم سمت خونه تا بتونم بهش برسم....
رسیدم خونه و گذاشتمش رو تخت و طبق کتاب اگر یه زوج بیهوش شه با بو و بوسه پارتنرش ممکنه بهوش بیاد
تمرکز گرفتم و یکم فرمون دادم بیرون
که یهو ته به سرفه افتاد و پاشد
سریع بغلش کردم
که پسم زد...

STAI LEGGENDO
Kookv My Painful Heart🖤
Fanfictionخلاصه : رئیس پک خون آشام ها باید برای قویتر شدن پک با یه امگا ازدواج کنه و خون اشاما نمیتونن از گرگینه ها تغذیه کنن اما... اما کوک قلبش یکی دیگه رو .... سرنوشت با امگایی که قراره با یه خون آشام زندگی کنه چه خواهد کرد؟!... اصلا گرگو خون اشام ها میتو...