Namjin

1.6K 116 99
                                    


(:خوب بچه ها اگر دلتون خواست هر ورژن متفاوتی از وانشاتامو بخونین فقط بهم پیام بدین

*جین*

مثل همیشه هیونگ به رفت و آمدم گیر میداد ولی خوب منم بلدم چطور هیونگ نازنینمو بپیچونم. امشب قرار بود برم بار پیش بچه ها تا بتونیم کلی خوش بگذرونیم. برای همین از بکهیون هیونگ کمک خواستم تا هیونگمو با خودش بکشه ببره بیرون تا من راحت به کارام برسم. با زنده شدن در اتاقم کتابی که دو ساعت جلوم باز مونده بود الکی دستم گرفتم تا بخونم.

چانیول هیونگم وارد اتاق شد. و با چشمای ریز شده بهم نگاه میکرد. هیونگ خودش خدای شیطنت و خرابکاری بود ولی الان برام معلم اخلاق شده و آخر هفته ها به خاطر نمره های درخشانم دعوای حسابی داریم ولی خوب منم میدونم چطوری نرمش کنم. کاملاً به خودش رفتم.

- خوب تربچه بگو ببینم چه خبر امروز حتی برای ناهارم نیومدی.

- هیونگ امشب تا دیر وقت باید بیدار بمونم درس بخونم، امتحان ریاضی دارم. ناهارم هنوز گشنم نیست بعدا میخورم وقتی خواستم استراحت کنم.

- حالا ریاضی چرا داری مثل زبان میخونیف ریاضی باید حل کنی نه اینکه بشینی نگاش کنی. میخوای باهم تا فردا تمرین کنیم؟

- نه اصلــــاً خودم میخونم، یا یاد میگیرم یا کم میگیرم دفعه بعد باز تلاش میکنم. تا آخر عمر که نمیخوای به من درس یاد بدی؟ یه جایی خودم باید یاد بگیرم. الانم هیونگ برو بیرون تمام تمرکز منو بهم ریختی.

- بچه پــرو رو ببینا. من رفتم نیای بگی وای عر هیونگ فلان بهمان بهم ریاضی یاد بده ، چون یاد نمیدم.

- همچین میگی انگار همیشه نمره A میگرفتی.

- از آخر ، اول شدن که خیلی بهتره جین شی بلـــــــه ، فقط فردا کم بگیر من میدونم و تو.

با گفتن آخرین جملش درو بست و پشت در کلی ادا میداد و قر میداد و در آخر سرشو تکون داد و زمزمه وار به خودش گفت این بچه از منم وضعش خرابتره و به سمت اتاق خودش رفت.

- پووووف هیونگ میای یک ساعت اینجا فک میزنی، الان بکهیون پشت خطه پدرتو در میاره. اه بیا برو بیرون دیگه من کلی کار دارم.

نیم ساعت گذشته بود ولی هنوز از رفتن چانیول مطمئن نبود. میخواست به بکهیون زنگ بزنه تا دیر نکنن چون باید یک ساعت بعد آماده و حاضر تو بار باشه. کلافه تو اتاقش شروع به رته رفتن کرد که دوبار صدای در اتاقش بلند شد.

- جین من میرم بیرون ، دیر میام. پسر خوبی باش و به جای شیطنت درس بخون. فردا یه نتیجه خوب ازت انتظار دارم.

- چشم هیونگ عزیزم ، میشه بدونم داری کجا میری؟

- با بکهیون دارم میرم، اگه دیر کردم نترس و فقط به خودم زنگ بزن یا میتونی بری خونه جیمین

little jin one shotsTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon