دوتا رفیق...
جیمین عصبی داخل راهرو منتظر تهیونگ ایستاده بود. تهیونگ از کلاس بیرون اومد تا به سلف مدرسه بره اما جیمین از پسر فرزتر عمل کرد و دستشو دور بازوی پسر حلقه کرد و اونو دنبال خودش داخل یکی از اتاقایی که ازش استفاده نمیشد کشید.
تهیونگ جیمین رو پس زد"چته دستمو کندی؟" جیمین عصبی بود متوجه دلیل دوری کردنای آشکار دوستش نمیشد "من چمه؟ تو چته عوضی از وقتی برگشتیم جواب سلامم نمیدی"
تهیونگ نمیدونست چی جواب بده حقیقتا پسر از حسی که نسبت به دوستش داشت ترسیده بود "من فقط حس کردم اینجوری بهتره" جیمین به سینه تهیونگ کوبید "چرا یه جوری رفتار میکنی انگار بهت تجاوز کردم؟"
تهیونگ نگاهش رو از پسر دزدید دلش نمیخواست واقعیت رو کامل بگه " من ترسیدم که دوستیمون خراب بشه" جیمین پفی کشید " ما اون شب گفتیم مثل دوتا رفیق که باهم میزنن، این یعنی چیزی بین ما تغییر نکرده"
تهیونگ نمیخواست اشاره کنه که اونا شب اردو خیلی بیشتر از یه زدن ساده انجام داده بودن " یعنی به نظرت همه چی بین ما درسته؟" جیمین سرشو به تایید تکون داد "ما از مهدکودک باهم رفیقیم پسر یه همچین چیزی نمیتونه رابطمون رو خراب کنه"
تهیونگ با پاش به زمین ضربه زد "میخوای دوباره انجامش بدی؟" جیمین خندید " با اینکه خیلی خوش گذشت ولی قطعا اگه قراره اینجوری بعدش برخورد کنی ترجیح میدم با دستم انجامش بدم"
تهیونگ سرشو خاروند و به پسر نگاه کرد "اخه عجیبه ما جفتمون پسریم!" جیمین شونه هاشو بالا انداخت "خب انجامش نمیدیم مهم این بود که تو بالاخره کام بشی که شدی!" جیمین به یکباره که انگار چیزی یادش اومده شونه های پسر و گرفت " دوباره امتحانش کردی هوم؟ تونستی بزنی؟"
تهیونگ لبخند مستطیلی بزرگی زد و سرشو به نشونه تایید بالا پایین کرد. جیمین که انگار خبر قبولی دانشگاهشو شنیده پسرو محکم تو بغلش کشید" پسر تبریک میگم، باید بخاطرش جشن بگیری" و بلند خندید.
****
وقت و بی وقت...تهیونگ در حالی که به تخته نگاه میکرد تا هدف گچ پرتابی معلمش نشه زیر لب پرسید "یعنی اجازه نداری با من هم بیای گیم نت؟" جیمین که تند تند مطالب روی تخته رو یادداشت میکرد جواب داد "همین که گذاشتن مدرسه بیام خیلیه!"
تهیونگ دوباره به سمت پسر چرخید "حالا از کجا فهمیدن؟" جیمین حرصی خودکارشو روی دفترش انداخت "هیونگم رفته بود سرچ کامپیوترم رو دیده بود فهمیده بود ایدیشو سیو کردم" تهیونگ سرشو به دو طرف تکون داد "از اولم نباید از ایدی هیونگت واسه دانلود پورن استفاده میکردی."
جیمین چپ چپ به پسر نگاه کرد "مثل اینکه با همین فیلما را افتتادیا" خودکارشو برداشت و شروع به نوشتن کرد "بعدشم قرار بود هفته دیگه بیاد مرخصی نمیدونم چی شده که بهش مرخصی تشویقی دادن مگه تو سربازی نباید بهشون سخت بگیرن؟!"
YOU ARE READING
Never
Fanfiction(تکمیل شده) تهیونگ دسته صندلی چرخدار رو گرفت و جیمین به سمت خودش کشید به اطراف نگاهی کرد تا مزاحمی نباشه سرشو نزدیک برد و با صدای آهسته حرف زد "یعنی میگی همه دفع اول نمی تونن بیان؟ توهم اینجوری بودی؟" جیمین مثل تهیونگ صورتشو جلو برد و لحن صدای پسرو...