سلااام
بیبیییی های منبرا اونایی که پیام توی مسیج بوردمو ندیدن میگم
داشتم از یه دفتر کهنه به عنوان چرک نویس استفاده میکردم که این داستان قدیمی رو که نوشته بودم دیدم
به کل فراموشش کرده بودم و واقعا باورم نمیشه چجوری
چون حس خیلییییی خوبی دارم بهش
مِلو ، لطیف ، کلاسیک و توی دوران قدیمه
پرنسس و شاهزاده و قصر و مجسمه های قشنگ و مجلل
و اینکه شورت استوریه ، چیزی حدود پنج شیش پارتنمیدونم این مدل نوشته رو دوست دارید یا نه
پس من یکی دو پارت میزارم و اگه بازده داشت بقیه قسمت هارو تایپ میکنم
اخه دو دلم شاید تعداد کمی خوششون بیاد
خودم که خیلی خیلی خیلی دوسش دارم
YOU ARE READING
Di mi nombre(z.m) نام مرا بگو
FanfictionShort story مَرا با موهایَت بِ بَند بِکِش گوشهِ ی تَختَت با اینکه مو می شِکَنَد کاری میکُنَم که اِنگار گِره خوردِه اَم وَ دَر آخرین لَحظِه نامَم را بِگو مَرا صِدایَم کن