𝖥𝖾𝗋𝗋𝗂𝗌 𝖶𝗁𝖾𝖾𝗅 | چرخ‌و‌فلڪ

958 180 106
                                    

"این وانشات برای افراد زیر 18 سال مناسب نمی باشد"

"چرخ و فلک"

سیگار جا خوش کرده بین انگشت‌های کشیدش رو به لب گرفت و به کمک شعله‌ی کوچیک نارنجی رنگ، روشنش کرد.. خیره به چشم‌های درخشانی که صورتش رو می‌کاوید، به سمتش قدم برداشت و نزدیک شد..

نگاهش رو می‌دید که از چشم‌هاش، به سمت لب‌هاش سوق داده می‌شد و هربار این مسیر رو طی می‌کرد.. با لبخندی که از افکار شومش نشئت میگرفت، سیگار بین لب‌هاش رو برداشت و این بار، جسم استوانه‌ای ظریف رو بین لب‌های برجسته‌ی مرد قرار داد..

با لبخندی ناشی از رضایت، دود سیگارش رو همزمان با گذاشتن دست‌هاش پشت گردنش، توی صورتش رها کرد و باعث بسته شدن چشم‌ها و پر رنگ شدن خط بین ابروهاش شد.

+یادمه بهت گفته بودم از سیگار و دودش متنفرم..!

به محض خروج سیگار از بین لب‌های جونگین و پرت شدنش گوشه‌ی اتاق، لب‌ روی لب‌هاش نشوند و کوتاه بوسید..

-ولی من عاشق چشیدن طعم سیگار روی لب‌های توام..

ابروی جونگین، نا خودآگاه بالا پرید و لبش به پوزخند معنا داری باز شد.. دست‌هاش، کمر باریک سهون رو قاب گرفت و گردنش به قصد لمس و بوسیدن گوش‌هاش کج شد..

+امروز برای به فاک رفتنت عجله داری؟

کنار گوشش زمزمه کرد و گوشت نرم و سفید رنگ لاله‌ی گوشش رو به دندون گرفت.. همزمان با رها کردن نفس‌های گرمش، صورتش رو مماس با نیمرخش عقب کشید و خیره به لب‌های صورتیش، به قصد بوسیدنش جلو رفت..

درون سهون اما، غوغا بود.. موهای تنش، به‌خاطر حرکت برنامه ریزی شده‌ی جونگین سیخ شده بود و ترشح هورمون‌های بدنش، لحظه به لحظه بیشتر و بیشتر می‌شد..کلافه از حرکاتش و بی‌اختیاری که مقابل جونگین داشت، قبل از لمس شدن لب‌هاش عقب کشید و این‌بار، سهون گلوی جونگین رو مقصد بوسه‌هاش قرار داد..

-امروز...نوبت منه!

با صدایی آروم زمزمه کرد و به بوسیدن گردنش ادامه داد..بینیش رو همزمان با حرکات لبش، به پوست گردنش می‌کشید و عطر مسخ کننده‌ی بدنش رو تنفس می‌کرد.. بوی تلخ شکلات و قهوه، سلول‌های بویاییش رو نوازش می‌کرد و پلک‌هاش روی هم فشرده می‌شد.. همه چیز این مرد خاص بود!

وقتی جوابی به گوشش نرسید، زبون خیسش رو با طمأنینه از گردن تا گوشش کشید و ادامه داد..

-سکوتت رو به معنی رضایتت برداشت می‌کنم و..

از گردنش فاصله گرفت و خیره به چشم‌های خمارش، انگشت‌هاش رو به سمت دکمه‌ی پیرهنش هدایت کرد.. دیدن این حالت خاص چشم‌هاش، باعث میشد قلبش ضربان‌هاش رو جا بندازه و سهون باز هم به وحشی بودن چشم‌هاش، موقع حشریتش اعتراف کنه!

Naabot mo na ang dulo ng mga na-publish na parte.

⏰ Huling update: May 23, 2022 ⏰

Idagdag ang kuwentong ito sa iyong Library para ma-notify tungkol sa mga bagong parte!

𝖥𝖾𝗋𝗋𝗂𝗌 𝖶𝗁𝖾𝖾𝗅 | 𝖪𝖺𝗂𝗁𝗎𝗇Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon