"این وانشات برای افراد زیر 18 سال مناسب نمی باشد"
"چرخ و فلک"
سیگار جا خوش کرده بین انگشتهای کشیدش رو به لب گرفت و به کمک شعلهی کوچیک نارنجی رنگ، روشنش کرد.. خیره به چشمهای درخشانی که صورتش رو میکاوید، به سمتش قدم برداشت و نزدیک شد..
نگاهش رو میدید که از چشمهاش، به سمت لبهاش سوق داده میشد و هربار این مسیر رو طی میکرد.. با لبخندی که از افکار شومش نشئت میگرفت، سیگار بین لبهاش رو برداشت و این بار، جسم استوانهای ظریف رو بین لبهای برجستهی مرد قرار داد..
با لبخندی ناشی از رضایت، دود سیگارش رو همزمان با گذاشتن دستهاش پشت گردنش، توی صورتش رها کرد و باعث بسته شدن چشمها و پر رنگ شدن خط بین ابروهاش شد.
+یادمه بهت گفته بودم از سیگار و دودش متنفرم..!
به محض خروج سیگار از بین لبهای جونگین و پرت شدنش گوشهی اتاق، لب روی لبهاش نشوند و کوتاه بوسید..
-ولی من عاشق چشیدن طعم سیگار روی لبهای توام..
ابروی جونگین، نا خودآگاه بالا پرید و لبش به پوزخند معنا داری باز شد.. دستهاش، کمر باریک سهون رو قاب گرفت و گردنش به قصد لمس و بوسیدن گوشهاش کج شد..
+امروز برای به فاک رفتنت عجله داری؟
کنار گوشش زمزمه کرد و گوشت نرم و سفید رنگ لالهی گوشش رو به دندون گرفت.. همزمان با رها کردن نفسهای گرمش، صورتش رو مماس با نیمرخش عقب کشید و خیره به لبهای صورتیش، به قصد بوسیدنش جلو رفت..
درون سهون اما، غوغا بود.. موهای تنش، بهخاطر حرکت برنامه ریزی شدهی جونگین سیخ شده بود و ترشح هورمونهای بدنش، لحظه به لحظه بیشتر و بیشتر میشد..کلافه از حرکاتش و بیاختیاری که مقابل جونگین داشت، قبل از لمس شدن لبهاش عقب کشید و اینبار، سهون گلوی جونگین رو مقصد بوسههاش قرار داد..
-امروز...نوبت منه!
با صدایی آروم زمزمه کرد و به بوسیدن گردنش ادامه داد..بینیش رو همزمان با حرکات لبش، به پوست گردنش میکشید و عطر مسخ کنندهی بدنش رو تنفس میکرد.. بوی تلخ شکلات و قهوه، سلولهای بویاییش رو نوازش میکرد و پلکهاش روی هم فشرده میشد.. همه چیز این مرد خاص بود!
وقتی جوابی به گوشش نرسید، زبون خیسش رو با طمأنینه از گردن تا گوشش کشید و ادامه داد..
-سکوتت رو به معنی رضایتت برداشت میکنم و..
از گردنش فاصله گرفت و خیره به چشمهای خمارش، انگشتهاش رو به سمت دکمهی پیرهنش هدایت کرد.. دیدن این حالت خاص چشمهاش، باعث میشد قلبش ضربانهاش رو جا بندازه و سهون باز هم به وحشی بودن چشمهاش، موقع حشریتش اعتراف کنه!
![](https://img.wattpad.com/cover/290317194-288-k69759.jpg)
BINABASA MO ANG
𝖥𝖾𝗋𝗋𝗂𝗌 𝖶𝗁𝖾𝖾𝗅 | 𝖪𝖺𝗂𝗁𝗎𝗇
Fanfiction-چرخوفلڪ ⋮ Ferris Wheel -ڪاپل: ڪایهون، سڪای{ورس}، هونهان -ژانـر: اسمات، فلاف -نویسنده: سایورێ -وضعیت: کامل شده.. -چند ساعت پیش، وقتی به قصد سکس با مسئول چرخوفلک پا به شهربازی گذاشته بود، فکرش رو نمیکرد توی کابین چرخوفلکش هارد به فاک بره، اونه...