࣪ ۪ ⊹「 ⁛ کاپکیکهای آبی 🜸」 ִֶָ ˖ㅡ کاپلها ㅡ
اصلی-ویکوک ، فرعی-هونهانㅡ ژانر ㅡ
روزمره / رمنس / طنز / انگستㅡ نویسنده ㅡ
.
.
.
.• نقد و بررسی :
من پس از دوماه بازگشتم! ولی با یک فیک شیرین و دوستداشتنی. خب عزیزانِ دل برادر، فیکشن های شیرین و رنگینکمونی زیاد دیدید و خوندید. از لیتل اسپیس گرفته تا ژانر های ددی کینک و تو مایه های کیدراما ها ولی این یکی یکم فرق داره.
این داستان تموم نشده و هنوز در حال آپ هست. قرار بود کمی روی فیکشن های ناتموم هم وقت بگذاریم تا نویسنده ها بیشتر برای نوشتن تشویق بشن.
کلیشه نوشتن، کار آسونیه. یعنی شما اراده کنی میتونی یه فیکشن کلیشه تحویل جامعه بدی و مردم هم دوست دارن با ذوق و اشتیاق میخونن و با کمال میل ووتِ ناقابلی هم بهتون هدیه میکنن. در کل باید بگم مردم کلیشه پسند هستن. اکثراً نمیتونن انکار کنن که حتی یک ذره هم دوست ندارن چون خودم هم همینم.
این دوستِ ما، یک فیکشنی به نام "کاپکیک های آبی" رو نوشته و با ما به اشتراک گذاشته. اولش قضاوت کردم و پیش خودم گفتم فقط میتونم پارت های اولش رو بخونم و بعد از اون دیگه بخاطر مسخره بودنش، رهاش میکنم به حال خودش!
کارما طبق معمول سیلی محکمی به صورت وی زد و نظر من به قدری تغییر کرد که بخوام پس از چند ماه و اندی استارت دوبارهی این کتابخانهی حقیر را با این داستان بزنم.
کیدرامای "Fight For My Way" رو قطعاً نود درصد شماها دیدید و اکثراً به دلتون نشسته. فضای خاص و جالبی داشت و این بوک من رو یاد همین سریال انداخت. کاپکیک های آبی یک فیک کلیشهست که شما نمیفهمید. متوجه نمیشید چون همون جزئیات ریز و خاص طوری داستان رو جذاب و متفاوت کرده که سر آپ شدنش له میشید چون یک کمبود بزرگی رو حس میکنید.
کاراکتر ها خاص نیستن بلکه این رفتار ها و خصوصیاتشون هست که خاصشون میکنه. طرز لباس پوشیدنشون، حرف زدنشون، عادت هاشون حتی موقع غذا خوردن قابل توصیف نیستن! خودتون باید برید بخونید و به عمق فاجعه پی ببرید. ذهن نویسنده به شدت خلاقه و اصطلاحاتی که به کار برده رو مطمئنم جایی ندیدید چون دوستِ عزیزمون خودکفا این ها رو ساخته.
جوری که شروعش کرد قشنگ اینطوری بود که توی ذهنم داشتم سریال میساختم و تیتر و اسم کارگردان و نویسنده و دست اندر کاران میومد بالا و کاراکتر ها دونه دونه معرفی میشدن.
من نمیخوام چیزی رو اسپویل کنم چون بعداً فحشم میدید و داستان چیزی برای اسپویل کردن نداره.
ممکنه از هونهان خوشتون نیاد ولی بعید میدونم عاشق شخصیت خنگ و خل سهون نشید. من خودم شخصاً شیفتهی رفتار های غیرمعمول و بامزهاش شدم.
فضای داستان بیشتر شبیه یک محلهی متوسط کرهست که توی چلهی تابستون، آفتاب آسفالت ها رو ذوب کرده. این وسط ها سهونِ کتاب به دست، تهیونگ و کارتن های پرتقالش، لوهان آماده به خدمت و جونگکوک با دمپایی های مشکیاش و دوچرخهی قراضهاش دارن قدم میزنن.
قلم نویسنده، بسی ساده و روان است. چون داستان درامای سنگین و انگستی نداره پس نویسنده بهترین کار رو انجام داده و از جملات ساده و واضح برای بیان داستان به کار برده. مطمئناً اگر کمی کلماتش رو قلمبه سلمبه میکرد، خواننده ها مثل قبل با فیکشن و شخصیت هاش ارتباط برقرار نمیکردن. توضیحات اضافی و بیهوده نداره و همهچیز به اندازهست به همین خاطر نویسنده تونسته یک کاپکیک پفکی و خوشمزه رو تحویل بده!
.
.
.
.- اگر این فیک رو میخونید، نظرتون رو راجع به این داستان رو بگید.^^
- این فیک رو با چه آهنگی توصیف میکنید؟
خودم نظرم روی Young از VACATIONS بود..
.
.
.مراقب خودتون باشید دوستان عزیز♡
YOU ARE READING
elicasso LIBRARY
Fanfictionسری به کتابخونهی من بزنید. شاید خوشتون اومد و چند تا کتاب قرض گرفتید! - کتابخانهی الیکاسو - • مختص معرفی فنفیکشن های روزِ واتپدِ فارسی • نقد و بررسی داستان بدون اسپویل