Part 6

4.6K 579 190
                                    

_روز بعد_
+تهیونگ+

+نگا کن کی خوام بگم پسرمو کلا باهاش وارد رابطه بشم ولی...

~وای ته دیونم کردی هی میگی ولی ولی خب یارو خودتم دوسش داری و اونم معلومه دوست دارههه مشکل چیه؟؟؟ اینکه نمیتونی اعتماد کنی؟؟؟

+خب آره جوجو نمی تونم خودت بهتر از همه میشناسیم...

~بله میدونم که بعضی مواقع نگاهت Bokketo گونست و خب چون همونه و اینکه Pistanthrophobia داری ولی همونجور که به من اعتماد کردی و سولمیت هم شدیم حالا هم اعتماد کن اگه با ترسات رو به رو نشی هیچ وقت نمیتونی به ترست غلبه کنی :)))

+اما خودتم خوب میدونی که من حتی به یونگی هیونگم اعتماد نکردم

~ولی میدونیم که من هیچی رو بدون حساب و کتاب سعی نمیکنم بهت تحمیل کنم یا حتی بهت پیشنهاد کنممممممممم

+آره ولی خب...

~ولی اما نیار میگم همون آقای رئیست عاشقته و خیانتم تو کارش نیست من از خیرتون نمیگذرم تازه مگه نگفتی اگه تا هفته ی بعد با یکی وارد رابطه نشه با خالش مجبوره ازدواج کنه و از دستت میپره و تا آخر عمرررر حسرت می خوریییی

+هی من نگفتم تا آخر عمر حسرت می خورم

~ولی می خوری من میدونم بعدم میای پیش من زار میزنی میگی جوجو چیکار کنم حالا چی کار کنم هق...

+من... نمیتونم... اعتماد کنم

~میتونی و میکنی اصلا تا وقتی که بهش یه شانس ندادی به من حتی زنگ نزن و فکرم نکن... بای

+جو ج...

حرفم با صدای بوق گوشی که خبر از قطع شدن تماس میداد قطع شد، سریع رفتم بهش پیام بدم ولی از همه جا بلاکم کرده بود... مگه چیکار کرده بودم که جوجویی که هیچ وقت حتی با کسایی که دعوا میکرد بلاکشون نمیکرد و فقط کسایی که واقعا ازشون متنفر بود رو بلاک میکرد منو بلاک کرده بود... یعنی الان از من متنفر بود؟؟؟ اما واقعا چرا اینقدر اصرار داره که من بهش یه شانس بدم؟؟؟

-جونگکوک-

~جئون اون اسمش کیم تهیونگه و خب اون...

-ادامه نده

~باشه ولی نگاه کن من تلاشمو کردم اطلاعاتم برات فرستادم پس فعلا البته قبلش بگم که واقعا ازش خوشم میاد

-تو از کی خوشت نمیاد

~یاااا منظورم اینه که یه حس خاصیه البته یکم بزار فک کنم بعدا بهت میگم دقیقا چه حسی بهش دارم

-اوکی... مرسی هی جو

~خواهش... همیشه روی من میتونی حساب کنی

-میدونم نیاز به گفتن نیست

و قطع کردم.

+تهیونگ+

جئون صدام کرده بود و قبل از اینکه برم به عکس جوجو و خودم نگاه کردم وقتی که دبیرستانی بودیم اون روز جوجو ۵ تا پسر گنده و لات مدرسه رو فقط بخاطر این که بهم تیکه انداخته بودن که : بیبی بوی یه نگا به ما بنداز. به تخت بیمارستان کشونده بود و بعد که قسر در رفت و با پرو تمام گفته بود : به سولمیتم تیکه انداختن و من بجای سولمیتم یه نگا بهشون انداختم. و بعد هم اومده بود برای خاطره کردنش با هم اون سلفی رو انداختیم اما حالا به خاطر این کارم بلاکم کرده بود.

بیخیال شدم و رفتم توی اتاق کار جئون و وقتی رفتم بغل میزش با عکسی که روی صفحه لبتابش بود خون توی رگام یخ بست...

(خب راستی کاور پارت عکس لی هی جو عه و راستی نظرتون راجب هی جو چیه؟؟؟)

_______________________________________
کیم آشا: بنال دیگه...
-باشه باشه
خب اهم اهم

سلام سلام عشقای من خیلی خوشحالم از این حمایت هاتون و نظرتون راجب این پارت چیه؟؟؟
و خیلی خیلی خوشحالم که ویو بوک شده یک کا و خیلی خیلی ممنون بابت حمایتا ❤️❤️❤️

اون عکسه چیه؟؟؟ یا عکس کیه؟؟؟

جونگکوک چرا درمورد کیم تهیونگ داشت یه کارایی میکرد؟؟؟

و لی هی جو؟؟؟

و البته راستی ببخشید که دیر شد چون هم وضعیتم خیلی بد بود و هم اینکه زیاد خونه نبودم و من سیمکارت ندارم که خارج از خونه به راحتی حداقل یه چسه نت داشته باشم...
و مامان و بابامم به سختی نت میدن..

و ممنون که رسوندینمون به دو کا و خوردی ⁦ಠ◡ಠ⁩

من امروز رفتم نوار قلب دادم و واقعا دوست ندارم روزی دوباره تکرارش کنم...

و شرط آپ🙂😁🙂😅:
کامنت : ۷۰ تا و الکیم کامنت نزارین مثلا توشون یه حرف تکراری بزنین یا مثلا بنویسین (الف. ب...) و اینا

ووت : ۱۸۰تا و پارتای قبلو به ۱۶۵ تا ووت برسونیننن ❤️❤️❤️

عاشقتونم مواظب خودتون باشین فعلا ❤️💙💜❤️💙💜❤️💙💜

My servantOù les histoires vivent. Découvrez maintenant