"کیم تهیونگ " دانشجوی ممتاز دانشکده 'سالامانکای اسپانیا' فرد مورد اعتماد و تحسین خانواده و پسردایی رو اعصاب "جیمین" بود . کسی که پدر و مادرش اون رو مدام باهاش مقایسه میکردن.
نفرت جیمین درست شبِ تولد هجده سالگی تهیونگ به اوج خودش رسید. اون لحظهای که پدر بزرگشون، کلید ویلای مورد علاقه جیمین رو کف دستهای تهیونگ گذاشت و به عنوان کادوی تولد تقدیمش کرد.
و همه چیز از همون لحظهای شروع شد که جیمین، به جای دوستهای دردسر سازش با 'کیم تهیونگ ' کسی که بیشتر از هر کسی ازش نفرت داشت، هم اتاقی شد.
_________________________________________
بعد از آماده کردن فنجون قهوهش، صندلیش رو عقب کشید و کتابش رو باز کرد تا برای امتحان فردا مطالعه کنه که در اتاق با صدای بلندی به دیوار برخورد کرد.
-من بردم... پس طبق شرط بندی، امشب زیر من ناله میکنی!
با شنیدن صدای سرخوش و هیجان زده جیمین و خنده چندش آور پسر توی بغلش، دستهاش رو پشت سرش قفل کرد، پیشونیش رو به میز کوبید و با خودش زمزمه کرد:
"خدایا، باز شروع شد. بهشون اهمیتی نده... فکر کن اونها اصلا اینجا نیستن"
با صدای پرت شدن 'دیگو' یکی از همون شرکت کنندههای مسابقه موتورسواری، روی تخت و جیر جیر فنرها، نفس عمیقی کشید.
"خیلی زود میرن... مجبورن برن... نمیتونن جلوی من همو بکنن!"
بعد از این که به خودش کمی قوت قلب داد، سرش رو از روی میز بلند کرد و چشمهاش رو به نوشتههای کتاب دوخت.
هنوز دو خط اول رو تموم نکرده بود که صدای بم و گرفته از شهوت جیمین داخل اتاق پیچید.
-بهت حق انتخاب میدم... دوست داری تو چه پوزیشنی بکنمت؟ کدومش باعث میشه بلند تر برام ناله کنی؟!
دیگو با نیشخند، روی تخت چرخیید و به حالت داگ استایل ایستاد.
جیمین روی زانوهاش نشست و دستهاش رو روی باسن دیگو گذاشت. همراه با فرودادن دادن بزاقش، باسن بزرگی که جلو چشمهاش خودنمایی میکرد رو توی مشتهاش فشرد.
-فاک... هیچ وقت فکر نمی.کردم انقدر کردنی باشی پسر!... میتونم تا صبح داخلت بکوبم.
دیگو دست راستش رو روی دیک جیمین گذاشت و بخاطر بزرگیش، لبش رو آروم گزید.
-نظرت چیه سکس پارتنرت بشم؟... البته به شرط این که ورس باشیم؟
جیمین خنده بلندی کرد و داخل گوش دیگو جملهای رو زمزمه کرد.
لحظهای بعد بدون توجه به حضور تهیونگی که
چشمهاش رو محکم بهم فشار میداد تا کنترل اعصابش رو از دست نده، چونه پسر زیرش رو توی مشت گرفت و لب هاشون رو بهم وصل کرد.
YOU ARE READING
ᯕ 𝑴𝒐𝒕𝒐𝒄𝒊𝒄𝒍𝒊𝒔𝒕𝒂 ᯕ
Short StoryᯊGenre : Full Smut ཿ Dram - اِدی ایـن تازه وارد میگـه میـخواد من رو شکسـت بـده. -هیچ کس حتـی اون حـرفه ی هاش به پـای موتـوسـیکلیسـتای ما نمـیرسه ... تو که دیـگه... پسر سری تکـون داد و با غـرور شرطـی جدیـدی رو گذاشت. -اگه بـتونی شکـستم بدی، جلوی...