با دیدن این که در حال باز کردن کمربندشئه، سرجاش خشکش زد.
-دیوونه شدی؟؟
تهیونگ همین طور که پوزخندی به لب داشت، روی موتورش نشست. کمربندش رو کامل باز کرد و به جونگکوک خیره شد.
-نگو که جئون جونگکوک بعد از شرط گذاشتن جلوی همه میخواد بزنه زیرش؟
با نشنیدن حرفی از سمت جونگکوک، زیپ شلوارش رو پایین کشید.
-فقط شعار میدادی که جئون جونگکوک بمیره هم زیر حرفش نمیزنه؟! پس چی شد؟ چرا داری میزنی زیرش؟!
جونگکوک از عصبانیت نفس نفس میزد. میتونست نگاه خیره موتور سوارها رو روی خودش حس کنه.
لعنتی فرستاد و چند قدم باقی موندهای که با اون پسر فاصله داشت رو پر کرد.
همین طور که حرف هاش رو توی صورت پسر میزد، انگشت اشارهش رو روی قفسه سینه پسر داییش میکوبید.
-تو تقلب کردی!
تهیونگ سرش رو به سمت راست کج کرد و لبهاش رو کنار گوش جونگکوک برد.
-یعنی میخوای بگی خاطره سه سال پیش انقدر تحت تاثیر قرارت داده؟
دستهاش رو مشت کرد و نگاهی به افراد دور محوطه انداخت. نمیتونست شهرتی که توی این چند سال به دست آورده بود رو به خاطر این پسر عوضی خراب کنه!
نفس عمیقی کشید و چشمهاش رو بست. بدون هیچ حرفی روی دو زانوهاش نشست و دیک تهیونگ رو از داخل باکسر مشکیش بیرون کشید.
چند بار انگشتهاش رو روی دیک تهیونگ حرکت داد و همین طور که با نفرت داخل چشمهای پسر داییش خیره شده بود، کل دیکش رو وارد دهنش کرد.تهیونگ پوزخندی زد و دست راستش رو بین موهای جونگکوک برد.
هیچ کس نمیتونست باور کنه، واقعا جئون جونگکوک داشت برای اون پسر بلوجاب میرفت؟!
تمام افراد با تعجب به صحنه روبه روشون خیره شده بودن و شاهد بلوجاب حرفهای جونگکوک بودن.
جونگکوک، دیک تهیونگ رو با مک عمیقی از لبهاش جدا کرد و زبونش رو از بالا تا پایین عضوش کشید.
نفسهای داغش رو رها کرد و چنگی به رون پسر زد . تهیونگ به خاطر حرکت زبون و حرارت جونگکوک آهی کشید و پاهاش رو بیشتر باز کرد.
-کارت بد نیست.
اخمی به خاطر این حرف تهیونگ کرد و همین طور دستش رو روی دیک پسر حرکت میداد لب زد:
-بهتره دهنت رو ببندی!
تهیونگ خنده توی گلویی کرد که با برخورد دیکش با ته حلق پسر، سرش رو به عقب پرت کرد و ناله بلندی از روی لذت سر داد.
میتونست قسم بخوره این بهترین بلوجابی بود که تاحالا تجربه کرده بود.
گرمی دهنش و نرمی زبونش همراه با خیسی بزاقش که با مهارت روی کل دیکش کشیده میشد، ترکیب مست کنندهای ساخته بود و ته رو رسما دیوونه خودش کرده بود.
جونگکوک عضو پسر رو بین دستش گرفت و همین که زبونش رو روی کلاهکش میکشید حرکتش میداد.
تهیونگ دستهاش رو کنار صورت جونگکوک گذاشت و کل دیکش رو وارد دهن پسر کرد و بیتوجه به اخم جونگکوک شروع به زدن ضرباتش داخل گلوی پسر کرد.
نگاهش رو به افرادی که کنار ایستاده بودن انداخت. پوزخندش بزرگتر شده بود، واقعا چهره هاشون دیدنی بود.
لحظهای بعد دیکش رو بین دستش گرفت و روی صورت پسر کشید.
-صورتت خیلی زیباست ولی وقتی کامم روی چشم ها و پیشونیت پخش بشه مطمئنا دیدنی تر میشی!
با تموم شدن حرفش چند بار دیکش رو مالش داد و کامش کاملا روی چشم ها و موهای پسر پخش شد.
نالهای از روی لذت سر داد و زبونش رو روی لبهاش کشید. دوباره خودش رو وارد دهن پسر کرد و آخرین قطره های کامش رو داخل اون حفره گرم ریخت.
با تموم شدن کارش، روی موتور نشست و موهاش که به خاطر عرق خیس شده بودن رو عقب داد
جونگکوک رو به روی تهیونگ ایستاد و کام پسر رو داخل دهنش جمع کرد .
بزاقش رو کنار پای تهیونگ تف کرد تا هیچ اثری از کامش داخل دهنش باقی نمونه.
همین طور که داخل چشمهای پسر خیره بود دستش رو سمت ته گرفت.
-کلید ویلا.
تهیونگ ابرویی بالا انداخت و بعد بستن زیپ شلوارش، دستهاش رو داخل جیبش فرو برد.
جونگکوک پوزخندی به استایل تهیونگ زد.
-زود باش...منتظرم.
تهیونگ همین طور که به جونگکوک نگاه میکرد یقه لباسش رو بین دستهاش گرفت جلو کشیدش. توی فاصله یک سانتی به لبهاش زمزمه کرد:
-شرط مسابقه رو که یادت نرفته؟ قراره شب خوبی رو برام بسازی.
بدون اینکه منتظر جواب جونگکوک بمونه لبهاش رو روی لبهای پسر کوبید.
بعد از بوسه عمیق و اجباریش، لبهاش رو به کنار گوش جونگکوک رسوند.
-توی ویلا منتظرتم... بعد از تموم شدن کارمون سند رو به نامت میزنم.
عقب کشید و دستش رو از روی یقه جونگکوک برداشت .
قبل از این که موتورش رو روشن کنه" البته اگه جونی برات مونده باشه " رو زمزمه کرد و بدون حرف دیگهای به طرف ویلاش روند.
YOU ARE READING
ᯕ 𝑴𝒐𝒕𝒐𝒄𝒊𝒄𝒍𝒊𝒔𝒕𝒂 ᯕ
Short StoryᯊGenre : Full Smut ཿ Dram - اِدی ایـن تازه وارد میگـه میـخواد من رو شکسـت بـده. -هیچ کس حتـی اون حـرفه ی هاش به پـای موتـوسـیکلیسـتای ما نمـیرسه ... تو که دیـگه... پسر سری تکـون داد و با غـرور شرطـی جدیـدی رو گذاشت. -اگه بـتونی شکـستم بدی، جلوی...