_جونگینی عزيزم یادآوری نکنم دیگه حواست باشه لطفا.
+هممم سانی بهت گفتم که حواسم هست عزیزم، من باید برم بخوابم باشه؟ فردا جلسه دارم شب بخیر عزیزم.
_بد شد که، باشه اوپا شب تو هم بخیر.
و تمام! محض رضای خدا اون دختره ی کم عقل چطور متوجه این نمیشد که جونگین تک تک کلماتش رو با انزجار بیان میکنه؟
دقیقا هیچ ایده ای نداشت که قراره با این عشوه ی دست و پا در آورده چطور یک عمر زندگی کنه و همین باعث میشد که بخواد بلافاصله بعد از قطع کردن تماسش بی توجه به همه چی تلفنش رو به سمت پنجره ی بزرگ خونهش پرت کنه و واقعا هم جدی بود تا زمانی که دوباره متوجه پسری شد که طبق روال کل هفته رو به روی در ساختمان و درست زیر پنجره ی واحد خونه جونگین به موتور مشکی رنگش تکیه زده.
مسلما چشم های کمی ضعیفش از فاصله ی طبقه ی 10 ام ساختمون اونقدر هاهم تيز نبودن، اما چیزی که باعث میشد جونگین بلافاصله اون پسر رو تشخیص بده استایل و صد البته نحوه ی تکیه دادن به موتورش بود.
_ این پسره کارو و زندگی نداره؟ هرشب هرشب اینجاست.
در حالی که حرصش از حرف های لوس همیشگی سانی در اومده بود، بلند بلند با خودش حرف زد و به سمت اتاقش رفت تا بعد از پوشیدن پالتوش بره ببینه اون پسر چه مرگشه و دقیقا این کارش چه دلیلی داره.
روزمرگیهای شرکت اونقدر بی حوصلش کرده بود که فقط به پوشیدن پالتو کفایت کنه و اهمیتی به سر و و وضعش نده.
پس جونگین با شلوار گشاد و تیشرت ساده ی مشکی رنگش و پالتوی بلند قهوه ای در مضحک ترین حالت ممکن از ساختمون خارج شد تا پسر مرموز رو ملاقات کنه.
"وات د فاک!" این دقیقا حرفی بود که جونگین بلافاصه بعد از دیدن پسر به زبون آورد،
موهای حالت دار و ریخته شده توی صورت و یک سویشرت طوسی چطور یه همچین پسر فوق هاتی تحویل جامعه داده؟گاد جونگین با هزار تا دختر قرار گذاشته و معلومه که گی نیست!
این استدلالی بود که همیشه برای خودش میآورد، بدون توجه به اون بخش هزار تا دختر!
اینکه جونگین با تعداد کثیری از دخترای نقطه به نقطه ی کره خوابيده بود به دلیل علاقه ی وصف نشدنیش به دخترا نبود،
بلکه مرد 32 ساله ی پر مشغله فقط با هیچ کدوم از اون دخترای کوفتی حال نمیکرد چون فاک! جونگین تحمل اون حجم از عشوه و لوس بودن هیچ کدومشون رو نداشت و این باعث شده بود رابطه هایی که هربار با جمله ی "هی این بار میخوام طولانی تر پیش برم" شروع شده بودن با جمله "هی چطور دخترای این جمهوری کوفتی انقدر نچسبن" بعد از دو روز به پایان برسن.و خدا میدونه جونگینِ در حال تحملِ سانی دقیقا داشت چه زجری میکشید! ولی گاد همکاری با شرکت klm انقلاب زندگی جونگین بود پس مهم نبود که سانی با لوند ترین حالت ممکن واژه ی نحس اوپا رو بیان میکنه، نه تا وقتی که دختر رئیس شرکت بود.
ولی الان پسر رو به روش و پوزخندی که بعد از دیدنش روی لب هاش قرار گرفته بودن، چیزی نبود که جونگین توانایی هندلش رو داشته باشه.
YOU ARE READING
ᴏɴᴇ ꜱʜᴏᴛ ˢᵉᵏᵃⁱ
Romanceᶜᵒᵘᵖˡᵉ ˢᵉᵏᵃⁱ ᵍᵉⁿʳᵉ ˢᵐᵘᵗ،ᵈᵃᵈᵈʸ ᵏⁱⁿᵏ ________________ Choco honey Baer -متوجهای من یک دختر 6 ساله دارم جونگ؟ +پس چطوره یک پسر 18 ساله هم داشته باشی. ________________ a photo by you پیراهن مشکی رنگش در تضاد با پوست سفیدش خود نمایی میکرد و طوری که ا...