42

1K 222 7
                                    

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

با عصبانیت پتو رو کنار زدم و از روی زمین سرد و سفتی که روش خوابیده بودم بلند شدم نگاهی به فلیکس انداختم که بالشت استوانه ای صورتی رنگی تو بغلش بود و معلوم بود داره خواب هفت پادشاه و میبینه پتویی که روی زمين انداخته بودم و برداشتم و درحالی که دست پ...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

با عصبانیت پتو رو کنار زدم و از روی زمین سرد و سفتی که روش خوابیده بودم بلند شدم
نگاهی به فلیکس انداختم که بالشت استوانه ای صورتی رنگی تو بغلش بود و معلوم بود داره خواب هفت پادشاه و میبینه
پتویی که روی زمين انداخته بودم و برداشتم و درحالی که دست پاهاش به صورت نرمال برمیگردونم پتو رو روی بدنش کشیدم

این بچه چرا مثل خر چنگ میخوابه؟
لبخندی به موهای آشفته اش زدم و با خاموش کردن چراغ از اتاق بیرون زدم


آه  گشنمههه
با غر غر دست هامو کشیدم و خمیازه کنان به سمت اشپزخونه قدم برداشتم 

لینو رو دیدم که با سونگمین و چان داشتند حرف میزد و معلوم بود که بحث داغی رو داشتن چون صورت سونگمین عصبی بود و معلوم بود هر لحظه ممکنه جرشون بده
چشم هامو مالوندم و با لبخند صندلی رو کشیدم ولی....

من نباید اینجا میبودم!!!!....

چند ثانیه طول کشید که همه چی مثل سناریو از جلو چشم هام رد شد
لعنتی اون نمی دونه ما اینجا بودیم
با ترس و استرس صندلی رو دوباره سر جاش برگردونم و در حالی که دست هامو به صورت ضربدری تند تند جلوی صورتم تکون میدادم "ما اینجا نیستیم "و زمزمه کردم
ولی به جای پرت شدن لیوان یا بشقاب با خنده هاشون روبرو شدم  

TWO DADDY'S (Completed)Where stories live. Discover now