45

1K 213 26
                                    

هیون دوباره پرسید ولی اینبار کنار لاله ی گوشش زمزمه کرد و باعث شد بدن فلیکس به ارومی توی دست هاش بلرزه و هومم لرزونی از بین لب های خشک شده اش بیرون بیاد

دستی که با پهلوش بازی می‌کرد به ارومی راه خودش و به سمت نیپیل های سرخ و خیسش پیدا کرد
و  با نوک انگشت‌ هاش نوازشون کرد
اون بچه ..
با هر لمسش میلرزید و رون هاشو چنگ مینداخت
لبخندی زد و لیسی به پشت گردنش زد و  تصمیم گرفت که دستش  پایین تر بیاره و توی باکسرش فرو ببره
"ااااه هیون بهش دست نزن "
فلیکس نالید و بدنش با حس کردن اون انگشت های بلند دور عضوش لرزید
"هیش اروم باش و ریلکس کن"
"ن...ه این یجوریه !!"
فلیکس با نفس نفس و استرسی که یهو به بدنش تزریق شد  گفت و فشار بیشتری به رون های هیون اورد نمی دونست این رفتارهاش به خاطر اینه که اولین بارشه که کسی به بدنش دست میزنه یا اینکه فقط این حس براش ناخوشاینده...
ترس و لرزیدن بدنش برای هیون زیاد جالب نبود
نمی خواست لیکس و بترسونه و حس بدی رو بهش القا کنه
این باعث میشد حس بدی بگیره

"لیکس یکم دیگه ادامه میدم اگه دیدی بازم راحت نیستی یا حس بدی داری بهم بگو باشه "
"هومم"
هیون وقتی هومم اروم  لیکس و شنید
دستش و روی لبه های باکسر زرد رنگش گذاشت
و با کمک فلیکس اونو تا روی زانوهاش کشید
دیکش و محکم توی دستش گرفت و باعث شد فلیکس تو جاش بپره
"اوه فکر کنم محکم گرفتمش .."
هیون با ترس گفت و دستش و شل تر کرد
چرا همش داره پشت سر هم گند میزنه؟؟؟
فلیکس نگاهی بهش انداخت و به این فکر کرد که کدوم یکی از اون شامپو ها اندازه دهنشه که باهاش اونو به فاک بده!!!
احتمالا اگه یه بار دیگه اینکارو کنه صدرصد اون تقویت کننده مو رو تو دهنش فرو میکرد
محکم رو دستش زد و تو یه حرکت برگشت و باهاش چشم تو چشم شد
"وات د فاک ؟؟؟فکر کنم اینجوری بخوای ادامه بدی تا فردا طول میکشه "
"عاا...من فقط..."
"هایش ول کن اصلا خودم شروع میکنم "
.
.
.
فلیکس از شدت لذت بخاطر برخورد عضو لختش به شکم عضله ای هیون  ، لبش رو محکم گاز گرفت و دستش رو پایین اورد و روی
رونهای عضله ای هیون گذاشت.
شروع به چنگ زدن رونهاش کرد و در حالی که با چشم های قرمز و شهوت انگیز به اون لب های باز مونده خیره میشد .
دستش و پایین تر آورد  و وارد باکسر هیون کرد
و آروم شروع کرد  به نوازش کردن اون رگ های برجسته ی روی عضوش
هیون سرش و به لبه ی وان تکیه داد و با چشمای خمار و نفس های سنگین تو سینه اش، به چراغ های بالای سرش دوخت
"لعنتی ...!"

دستشو روی رون هاش گذاشت و خودشو کمی  عقب کشید و اینبار روی زانوهای هیون نشست و اون باکسر مزاحم و از پاهای درازش بیرون کشید و اون جوری پرت کرد که روی میله ی پرده قراره بگیره

"هیون تو میدونی اولین بارمه پس..."
حرفش وادامه نداد و امیدوار بود که  بفهمه که اگه دندون زد یا گازش گرفت دعواش نکنه!!
آب دهنش و با استرس قورت داد و سرشو پایین تر آورد جوری که نفس های گرمش به عضو هیون برخورد میکرد و باعث میشد عضوش تکون بخوره و انگشت های پاش از لذت جمع بشن .
زبون خیسش و اروم بیرون آورد و با استرس شروع به زبون زدنش کرد
هیون از لذت ناله های مردونه ای میکرد این حس واقعا براش لذت بخش بود
دستش و تو موهای زرد رنگش فرو برد و سرش و بیشتر به عضوش فرو برد تا بتونه بیشتر اون دهن خیس و گرمش و دور عضوش احساس کنه
"اااه لیکسیا این... فوق العاده اس "
سرش رو پایین آورد و با چشم های  خمار به اون کیتبن آشفته ی بین پاهاش نگاه کرد
"لعنتی ااااه..."
محکم نالید و با حس کردن اینکه قراره به اوج برسه
محکم گردن فلیکس و گرفت و اونو از عضوش دور کرد ولی
بازم اونقدر سریع نبود که بتونه کاملا اونو دور کنه و کمی از  پریکامش روی صورت و گردنش ریخت
فاااک
فلیکس با نفس نفس کمرش و به وان تکیه داد و اینبار خودش بود که به سقف حموم خیره شده بود
"این واقعا شرم اوره"
فلیکس با صدای بم و ارومی گفت و باعث شد هیون بهش نگاه کنه
"اووم ..چرا شرم اوره..من..راستش..معذر..."
"یا اینجوری نیست من خوشم اومد ولی...این شرم اوره که با دیدن کام شدنت ...به اوج رسیدم "
"چی؟؟؟ "
"هیهی ؟!"

(نمی خواد بگید خودم میدونم این یه نیمچه اسمات چقدر بد شده🤧)

"هیوناه "
فلیکس گفت و باکسرش و دوباره بالا کشید
"هومم "
"میدونستی این دومین یا فکر کنم سومین باره که تو حموم باهم روبرو میشیم "
"اهوم فکر کنم لحظه های بیشتر و طولانی تری توی حموم داشته باشیم "
هیون با خنده گفت و موهای خیسش و به سمت عقب فرستاد
"ولی فکر کنم دفعه بعدی با هیونجین بیایم هوممم؟نظرت چیه لیکس؟"
"مشکلی باهاش ندارم ولی میدونی درمورد یه چیزی خیلی کنجکاوم "
"درمورد؟"
"میدونی ...عامم حس میکردم سایز دیک تو از من بیشتر باشه ولی انگار واسه من و تو یه چیز باشه تازه متوجه این شدم "
"نه اصلا، من ؟؟کوچیک؟؟ههه عمرم من یه کینگ سایز دارم میدونی کینگ سایزززز!!"
هیون با عصبانیت کیوتی گفت و باعث شد گردنش به رنگ قرمز دربیاد
"مطمئنی؟"
با پوزخند گفتم که سریع از توی وان بلند شد و در حالی که سعی میکرد باکسرش و از روی میله برداره گفت
"معلومه که اره!!من از خانواده ی هوانگ به دنیا اومدم جایی که کل مرد هاشون کینگ سایزن"
"باشه پس بهم ثابت کن "
چشمکی بهش زدم و با دستم روی روی آب ضربه زدم
"باشه ،بزار  برم یه خط کش بیارم "
"خط کش؟؟"
با تعجب و چشم های گردی پرسیدم تا ببینم شوخی میکنه یا نه ولی اون نگاه مطمئن و جدیش باعث شد تو بهت بمونم و سعی کنم جلوش و بگیرم ولی...
بی فایده بود
چون اون منو همونجوری تو حموم ول کرد و با پوشیدن روب حموم از حموم بیرون رفت
و من...
خوب واقعا نمی دونستم باید چیکار کنم
عیب نداره اگه ازش قطع امید کنم؟؟هوممم اون خنگه یا واقعا من یه جوری گفتم که اون نفهمید؟؟؟

.


.
.

TWO DADDY'S (Completed)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora