09

1.5K 323 50
                                    

با وارد شدن گروه امداد (نمی دونم اسمشون چیه )هممون دور مبل جمع شدیم..

بعد از چک کردن حالتش و تزریق کردن انسولین بهش

ازشون تشکر کردم و با هیونجین اون ها رو به بیرون

همراهی کردیم

.........

لینو:

انکار نمی کنم که دلم برای سونگمین سوخت اون...

از وقتی وارد شد یکسره داره گریه میکنه و از لیکس

طلب بخشش میکنه

میدونم زیادروی کردم ولی اصلا دوست ندارم اون

عوضی لیکس و پیدا کنه و مثل قبل بزنتش

ما با کلی بدبختی تونستیم یکم آرامش به دست

بیاریم و من اصلا حاضر نیستم که این آرامش و از

دست بدم .....

یه بار دیگه به سونگمین نگاه کردم...

با اینکه گریه هاش بند اومده بود ولی بازم چشم هاش

قرمز بودن و چندتا قطر اشک رو گونه هاش بود...

قرمز بودن و چندتا قطر اشک رو گونه هاش بود

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

وقتی که دیدم خودش و ایان پیش لیکس نشستن

تصمیم گرفتم به اشپزخونه برم و برای لیکس یه چیز

مغذی درست کنم ...

ولی همین که به اشپزخونه رفتم دیدم که 

هیون و هیونجین با پشبندهای صورتی رنگ و موهای بسته دارن با

و هان و چان مشغول شستن ظرف

ها و سبزیجاتن 

و چانگبین هم ‌......

خوب اون فقط داشت اگیو میرفت و بچه ها رو اذیت میکنه  ....

"دارید چیکار میکنید؟؟.."

TWO DADDY'S (Completed)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora